گلوله ای را در سلاح کلت قرار دادم و شلیک کردم چرا که….

وقتی حدود 10 روز قبل از محل کارم اخراج شدم 2.5 میلیون تومان بدهکاری داشتم به خاطر همین تصمیم به سرقت مسلحانه گرفتم تا هم بدهکاری هایم را پرداخت کنم و هم پول هنگفتی به دست آورم، این بود که به زمین های کشاورزی اطراف مشهد رفتم.

به گزارش سادس به نقل ازجام نیوز، جوان 31 ساله ای که به اتهام سرقت مسلحانه از موسسه قرض الحسنه ثامن در مشهد توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و در کمتر از 3 روز پس از ارتکاب جرم دستگیر شد، در حالی که تلاش می کرد داستان هایی را برای سرپوش گذاشتن اقدامات مجرمانه اش سرهم کند به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و گفت: اهل کلات نادری هستم ولی به دلیل موقعیت شغلی پدرم که در یک معدن زغال سنگ کار می کرد حدود 20 سال را در یکی از روستاهای دامغان زندگی کردیم. در این زمان پدرم بخشی از معدن زغال سنگ را خرید اما وقتی نتوانست اقساطش را پرداخت کند دوباره سهامش را واگذار کرد. این در حالی بود که من هم در سال آخر دبیرستان ترک تحصیل کرده بودم آن روزها با چند نفر از دوستانم روابط صمیمانه ای داشتم. از سوی دیگر هم نمی خواستم به سربازی بروم تا بتوانم مدت زمان بیشتری را در کنار دوستانم سپری کنم. وقتی پدرم با شرایط مالی جدی روبه رو شد به مشهد مهاجرت کردیم تا در کنار بستگانمان باشیم. دراین سال ها من هم که سرباز فراری بودم به عنوان کارگر ساختمانی فعالیت می کردم تا این که برای انجام خدمات نظافتی (رفتگر) در شهرداری استخدام شدم.

روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که 2 سال قبل با یکی از بستگان دور پدرم ازدواج کردم. در این مدت پدرم از بیمه بیکاری استفاده کرد ولی نتوانست بازنشسته شود من هم یک خودروی سمند مدل پایین خریدم که به همین خاطر 2.5 میلیون تومان بدهکار شدم. در همین روزها بود که جوانی به نام «ر» در منطقه همت آباد مشهد پول هایم را از من زورگیری کرد. او که با گذاشتن چاقو در زیر گلویم همه دارایی ام را از من گرفته بود تهدید کرد که اگر شکایت کنم به خانواده ام آسیب می رساند من هم مدتی بعد محل سکونتش را پیدا کردم و او یک قبضه سلاح کلت کمری به همراه چند فشنگ به جای پول هایم به من داد. آن اسلحه را پنهان کردم تا این که 10 روز قبل بیکار شدم . این بود که به فکر سرقت مسلحانه افتادم. ابتدا اسلحه را در زمین های کشاورزی بررسی کردم که در صورت نیاز بتوانم با آن شلیک کنم. وقتی گلوله ای را شلیک کردم و از کارکرد آن مطمئن شدم بادگیرهای مشکی ام را پوشیدم تا هیکلم شناخته نشود.

ابتدا به همسرم چیزی نگفتم سوار هوندای قرمز رنگم شدم و برای شناسایی یک بانک خلوت حرکت کردم وقتی دیدم تعاونی قرض الحسنه نگهبان ندارد وسوسه شدم تا به آن تعاونی دستبرد بزنم به همین خاطر پلاک یک موتورسیکلت دیگر را سرقت کردم و برای گمراه کردن پلیس آن را روی موتورسیکلتم نصب کردم و صبح شنبه گذشته با تهدید کارکنان تعاونی مبالغی را به سرقت بردم. وقتی به خانه رسیدم دیدم بیشتر از 2 میلیون تومان سرقت کرده ام بخشی از پول ها را به همسرم دادم در حالی که نقشه ای زیرکانه طرح کرده بودم اما نمی دانم چگونه کارآگاهان آگاهی 3 روز بعد مرا دستگیر کردند و…
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *