ارتباط بین جرم و بیکاری

اصولا اشتغال افرادی که به سنین کار می رسند یک الزام خاص اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است،بیکاری این گروه سنی از بابت تهدید امنیت ملی و اجتماعی قابل بررسی است.

به گزارش سادس به نقل از پایگاه خبری پلیس، چالش های اشتغال و بیکاری نه تنها یکی از مهمترین مسائل روز کشور به شمار می آید بلکه با توجه به میزان رشد جمعیت ایران در سه دهه گذشته می توان آن را مهمترین چالش چند دهه اخیر نیز به حساب آورد. چناچه ورود به بازار کار را بین سنین 20 تا 25 سال ببینیم متولدین سه دهه گذشته کسانی هستند که از بابت اشتغال در او لویت بوده و با توجه به وضعیت اشتغال و بازار کار ایران بیشترین آسیب را متحمل شده و عواقبی را به دنبال دارد که به عنوان یک آسیب اجتماعی با عث تدقیق و مطالعه و چاره جویی خاصی است.
اصولا اشتغال افرادی که به سنین کار می رسند یک الزام خاص اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است،بیکاری این گروه سنی از بابت تهدید امنیت ملی و اجتماعی قابل بررسی است. زیرا اشتغال نوعی معرف و مجوز زندگی مستقل می باشد و بیکاری می تواند به انحراف و سر خوردگی نسل جوان و بحران های سیاسی واجتماعی منجر گردد.آدم بیکار فکرهای ناجور به سرش می زند و افکار بد به تار و پود ذهنش می پیچد. وقت های تلف شده آفت زندگی هر فرد خصوصا جوانان تحصیلکرده است و هنگامی که این مصیبت را می بینیم که افراد تحصیلکرده به دام بیکاری افتاده اند که متعاقبا ممکن است باعث جرم خیزی و نیز بستر ساز جرم شود این قضیه بسیار درد آورتر است.
حتی هنگامی که افراد در زمینه هنجار شکنی و کشف جرم به زندان می افتند، قضیه جرم خیزی زندانیان بر اثر بیکاری نمود و جلوه بالاتری می یابد.بنابراین باید به حرفه آموزی که از قبل آن زندانیان مجرم حرفه ای بیاموزند که برای آینده در زندگی آنها پس از خلاصی از زندان مفید باشد بسیار حائز اهمیت است.اما همه اینها کافی نیست این ها برای زمانی است که جرم صورت گرفته ودر سطح جامعه منعکس شده باشد. چنانچه ما صورت مسئله را پاک نکنیم وبرای حل معضل بیکاری که بستر جرم سازی سیاه وسفید است فکری نکنیم قافیه را باخته و با شلاق بر روی آب زدن است.
در ثانی به افرادی که سوء سابقه دارند شغل داده نمی شود و این باعث تکرار چرخه جرم در جامعه می شود. جامعه بیش از آنکه به پول و رفاه احتیاج داشته باشد نیازمند کار سازنده است. چون اگر کار وجود نداشته باشد احتمال دست زدن به جرم های دیگر چون سرقت، قتل، جنایت و برگزاری مجالس لهو و لعب و میگساری(پناه آوردن به انگیزه های موهوم برای آرامش از و ضعیت موجود)… و دیگر انحرافات اجتماعی وجود دارد.
هرجامعه ای برای تداوم حیات و بقاء به کار و فعالیت مردم ومسئولان جامعه بصورت همگام و پابه پا احتیاج دارد. نیاز به کار از قرون با ستان در انسان وجود داشته است وهرچه می گذرد بر اهمیت آن افزوده می شود.
«کار» قسمت اعظم زندگی انسان را در بر می گیرد« کار» از مفاهیم مهم علم جامعه شناسی است. «کار» سر مایه و ذخیره ملی است ومی تواند به رشد تمدن و مدنیت یک کشور کمک شایانی کند. اگر افراد جامعه ای به طور نسبی بتوانند کار وشغل مناسبی به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانایی ها و علایق آنها باشد، زمینه برای ابتکار و نو آوری و رشد و پیشرفت در ابعاد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مهیا می شود. بر عکس اگر زمینه های اشتغال و کار در جامعه محدود و تقاضا برای کار بسیار و اجابت آن ها فقط برای نور چشمی ها باشد معلوم است که به تدریج بیکاری افزایش می یابد و باعث سرخوردگی خصوصا بین جوانان تحصیلکرده می شود.
کار به عنوان منشأ ثروت ملت وعینیت بخشیدن اندیشه، عنصری حیاتی است. همه انسان ها برای گذراندن زندگی خود نیاز به تلاش و فعالیت دارند. تأمین نیازهای فردی و اجتماعی افراد در گرو کار و تلاش است. و جامعه نیز برای گذران چرخ تولید در تمامی عرصه ها به نیروی کار مجرب نیاز فراوان دارد. در واقع بدنه اجتماعی از وجود هر گونه نقص در هر گوشه ای از این پیکر آسیب می بیند.
اشتغال و بیکاری با سایر عوامل اقتصادی نیز رابطه تنگا تنگی دارد. بیکاری مهمترین منشأ پیدایش فقر و محرومیت، نا هنجاری و تنش های اجتماعی و از هم گسیختگی تعادل در جامعه است. بیکاری یکی از مشکلات امروزی به خصوص جوامع جهان سوم وحتی در شرایط بحران کنونی اقتصادی غرب است که از لحاظ جرم شناسی یک عامل مؤثر اجتماعی در بروز بزهکاری مورد سنجش واقع می شود.
بیکاری بخصوص برای مدت طولانی علاوه بر فقر اقتصادی و فرهنگی تأثیر مخربی بر شخصیت و رو حیات فرد بیکار می گذارد به نحوی که ممکن است بسیاری از کسانی که در شرایط عادی در برابر وسوسه ارتکاب جرم مقاومت می کنند در شرایط بحران بیکاری دست به ارتکاب عمل مجرمانه بزنند. بیشتر افراد بیکار دچار عوارضی از قبیل افسردگی، احساس بیهودگی و زائد بودن می کنند که این مسئله خود زمینه مساعدی را جهت تو سعه و گسترش جرایم علیه اشخاص،اموال و نا آرامی ها ی اجتماعی،قاچاق مواد مخدر ، قاچاق کالاو… بوجود خواهد آورد.
بیکاری عنصری مخرب و زیان بخش در روابط فردی و اجتماعی محسوب می شودکه هزینه هایی برای فرد و اجتماع به همراه دارد.
اشخاص بیکار نسبت به اشخاص شاغل از لحاظ سلامت جسمی و ذهنی در وضع بدتری قرار دارند و در واقع دچار نوعی استیصال اجتماعی می شوند. بیکاری یکی از بزرگترین معضلاتی است که توازن وتعادل جامعه را بر هم می زند و باعث ایجاد بحران هایی متعدد در عر صه های روانی ، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می شود. برای شناخت مفهوم بیکاری ابتدا بایستی مفهوم اشتغال را در ک کرد. از نظر اقتصادی هر فعالیتی که به قصد تو لید انجام شده و پاداش داشته باشد،کار نامیده می شود. هر چند از دیدگاه جامعه شناسی مفهوم « ثبات » نیز در معنی کار لحاظ می شود، در رویکرد اقتصادی ملاک، سنجش و ارزیابی این مفاهیم تولید در آمد در یافت مزد و مفاهیمی از این قبیل معرفی شده است.
بر اساس این رو یکرد نظری کار عبارت است فعالیت اقتصادی که به قصد تولید انجام شود. اشتغال نیز به معنای مشغول بودن در کاری است که پاداش و دستمزد به همراه داشته باشد.
بیکاری “معضل اجتماعی” است که هم آسیب های جدی و فردی و هم آسیب های اجتماعی قابل ملا حظه ای به بار می آورد، تأثیر بیکاری و فقر اقتصادی بر ایجاد وقوع جرایم وناهنجاری ها ی اجتماعی موضوعی است که از یک صد سال پیش مورد بحث جامعه شناسان از یک سو و روان شناسان و جرم شناسان از سوی دیگر بوده است. به محض اینکه اقتصاد جامعه با بحران رو برو گردد برخی جرایم مانند ولگردی وسرقت شیوع می یابد.
نتایج تحقیقات برخی از محققان نیز نشان می دهد که در برخی موارد رابطه مستقیمی میان بیکاری و فقر اقتصادی وجود دارد.
بیکاری معضل اجتماعی است که هم آسیب های جدی فردی وهم آسیب های اجتماعی قابل ملا حظه ای به بار می آورد. بیکاری همیشه بدترین تأثیرات را چه از جنبه جسمانی وچه از جنبه روحی و روانی بر فرد می گذارد که اثرات آن به سادگی قابل جبران نیست. بیکاری باعث ایجاد نقطه کوری در روح وروان آدمی می شود و این ناکامی ها و نقص ها در درون آدمی کم کم باعث تأثرات عمیقی در فرد شده و او را برای خالی کردن عقده ها به سوی جرایم کوچک و بزرگ و جنایات بزرگ که افکار عمومی بیشتری را به سوی خود جلب می نماید می کشد. بیکاری به مهارت و کار آیی فرد لطمه می زند و سلامت روانی و روحی او را مختل می سازد. امید و آرزوهای وی را بر باد می دهد. بیکاری شوق زندگی را از فرد می ستاند و قدرت اراده او را تضعیف می کند. از طرفی بیکاری عامل مهمی در ایجاد فقر است و فقر و محرومیت مادی را شاید بتوان از مهمترین عوامل بوجود آورنده جرایم وانحرافات اجتماعی دانست.
فردی که بیکار هست از یک سو از لحاظ روانی، احساس حقارت و مغبون بودن می کند واز جامعه طلبکار می شود واز سوی دیگر چون جامعه و عناصر آن را مسئول محرومیت خود می پندارد احساس انتقام گیری در او پرورش می یابد وبرای فقر زدایی چه بسا در مجاری غیر قانونی و ضد اجتماعی افتاده و به بزهکاری و انحراف کشیده می شود. حال بر مسئولان و مدیران اجرایی کشور است که با آگاهی از موارد پیش گفته و اینکه بین بیکاری و جرم خیزی رابطه مهم و مستقیمی وجود دارد با سرمایه گذاری همزمان درامور اجتماعی و اقتصادی از یک طرف در رفع معضلات مذکور بکوشند و از طرف دیگر قوه قضائیه را در دفاع از حقوق حق مردم و جلوگیری از آسیب های شدید تر یاری دهند و در سالی که به نام اقتصاد مقاومتی و تولید و اشتغال نامگذاری شده همت خویش را مصرف دار ند تا به دور بسته فقر و بیکاری و جرم خیزی گرفتار نشویم.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *