سلامت روانی، تکامل و رشد مغزی بیش از رشد جسمی کودکان اهمیت دارد؛ مسئلهای که امروزه مورد غفلت بسیاری از والدین قرار گرفته و بهمرور زمان پس از بزرگشدن فرزندانشان، پی به اختلالهای رفتاری و یادگیری آنها میبرند.درحالیکه تکامل رفتاری و یادگیری کودکان از اهمیت بیشتری برخوردار است.
به گزارش پایگاه خبری پلیس به نقل از هفته نامه امین جامعه، همانطور که جسم بزرگ میشود، سایر اعضای مختلف بدن نیز باید تکامل یابند و کارآمد شوند؛ علاوهبر افزایش وزن و رشد قد و دور سر، کودک باید در زمینه حرفزدن، راهرفتن، بازی با اسباببازی، لبخندزدن و… نیز به تکامل برسد؛ اما متأسفانه هماکنون خانوادهها بیشتر نسبت به رشد قدی و وزنی کودکان حساستر هستند و از کوتاهی یا چاقی کودکانشان احساس نگرانی میکنند؛ این را باید بدانیم که اگر کودکی دیر حرف زد یا راه رفت، دیر مادرش را شناخت و… از نظر رشد مغزی دچار مشکل است.
تماس فيزيکي مادر و کودک
دکتر منصور بهرامی متخصص بیماریهای کودکان، در اینباره ميگويد: اختلال یادگیری و رفتاری، مشکل فراوان و مهمی است که متأسفانه اغلب مورد توجه والدین قرار نمیگیرد.
وي ميافزايد: رشد مغزی کودک بسیار اهمیت دارد؛ از اینرو توصیه میشود زمان تولد و هنگام بریدن بند ناف، بچهها را روی سینه مادر قرار دهند. دقیقه اول تولد، چشم نوزاد کاملا باز و هوشیار است. مادر نیز با زایمان طبیعی و حتی بیحسی موضعی کاملا هوشیار خواهد بود. نوزاد باید حدود نیم تا یکساعت به مادرش نگاه کند، مادر نیز او را مشاهده کند. این ملاقات اول بین مادر و فرزند اثر بسیار عمیقی در سلامت روانی هر دونفر میگذارد؛ با این شرایط مادر آمادگی بسیاری برای شیردهی پیدا میکند و این امر تأثیر خیلی زیادی در شیردهی مادر به فرزندش دارد. همچنین این شرایط کودک را نیز برای داشتن یک زندگی راحت و آسوده آماده میکند.
عامل اصلی باهوشی
دکتر بهرامي ادامه ميدهد: همچنین اعتقاد بر این است کودک پنج تا 6ساعت اول را با مادرش تنها باشد و در این مدت هیچ خدمات پزشکی مانند واکسنزدن به نوزاد، ریختن قطره چشمی و… ارائه نشود؛ پس از آن کادر پزشکی، کودک را حمام و خدمات پزشکی را ارائه کنند. در این فاصله زمانی مادر هرچقدر کودکش را ناز و نوازش کند و به آغوش بگیرد، ماساژ بدهد و حرف بزند، بچه از نظر هوشی باهوشتر خواهد شد.
وي ميافزايد: میلیاردها سلول مغز آدمی با اتصال به یکدیگر به چراغها و لامپهای الکتریکی تشبیه شدهاند. این لامپها زمانی روشن میشوند که قطعی و اتصالی نداشته باشند. این میلیاردها سلول با تحریک به یکدیگر مانند انجام گفتوگو، آغوشگرفتن و… بههم وصل میشوند که به آنها سیناپسهای عصبی میگویند. هرچه سیناپس عصبی بیشتر باشد، از نظر رفتاری، گفتاری، یادگیری و… فرد بسیار قویتر و باهوشتر خواهد بود.
اين متخصص بيماريهاي کودکان معتقد است: والدین هر کاری که قصد دارند برای کودکانشان انجام دهند، باید در دو سال اول بارداری باشد. در دو سال نخست زندگی است که تمام سیستم رشدی مغز به حداکثر میرسد. متأسفانه مادرهایی که طی این دو سال سرکار میروند یا اگر سرکلاس درس دانشگاه حضور پیدا میکنند، حتی اگر بعدها پولی هم در اختیار کودکانشان قرار دهند، دردی از آنها دوا نخواهد کرد. پدرها و مادرها باید حداکثر توان خودشان را در این دو سال بگذارند. اهمیت این موضوع باعث شده که امروزه در کشورهایی مانند سوئد و اسکاندیناوی به مادر شاغل دو سال و به پدر نیز دو تا سه ماه مرخصی بدهند تا کودک با والدینش تماس شبانهروزی داشته باشد.
اختلالی با نام یادگیری
یادگیری، یکی از نیازهای اولیه هر فردی است که کودک از همان اوایل دوران کودکی این نیاز را در خود احساس میکند. او بهمرور زمان یاد میگیرد که چگونه باید حرکت کند، راه برود، گوش بدهد، بیندیشد، سخن بگوید، بخواند و بنویسد. گاهی ممکن است برخی از کودکان در این یادگیریها دچار مشکل و اختلالهایی بشوند؛ اختلال مهمی که باید هرچه زودتر توسط خانوادهها، مهدکودکها و مدرسهها شناسایی شود. تماس دائم والدين با کودک ميتواند مانع ايجاد اين نوع اختلالها شود.
الهه اکبری آسیبشناس گفتار و زبان، در اين خصوص ميگويد: اختلالهای یادگیری، بهوجود نقایصی در کودک یا نوجوان در زمینه کسب مهارتهای مورد انتظار خواندن، نوشتن، تکلم، گوشدادن، استدلال یا رضایت اطلاق میشود. این اختلال ذاتی است و در درون خود فرد وجود دارد و ممکن است با سایر معلولیتها مانند آموزش ناکافی یا نامناسب، تفاوتهای فرهنگی و… همراه باشد؛ اما نمیتواند درنتیجه این عوامل یا شرایط باشد.
این استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران ميافزايد: کودکان دارای اختلالهای یادگیری معمولا در تمامی جنبههای زندگی ظاهری عادی دارند، اما پیشرفت تحصیلی آنها یک یا دوپایه تحصیلی عقبتر از سایر کودکان است. با این همه ممکن است کودکان مبتلا به اختلال یادگیری در تمام دروس ضعیف نباشند؛ بهطور مثال ممکن است در خواندن مشکل داشته باشند، ولی در درس ریاضی مشکلی نداشته باشند. این کودکان با تلاش زیاد توجه بیشتر یا انگیزه خود به خودی بهبود نمییابند و برای یادگیری نیاز به کمک دارند.
انواع اختلال
وی به انواع اختلال یادگیری(خواندن، بیان نوشتاری، ریاضی) اشاره کرده و درخصوص اختلال خواندن، ميگويد: اختلال خواندن نسبت به اختلالهای دیکته و ریاضی شایعتر است و حدود 85 تا90درصد دانشآموزان با ناتوانی یادگیری در خواندن مشکل دارند. در مواردی ممکن است هر دو یا سهنوع اختلال بهطور مختلط مشاهده شود. برخی از کودکان دارای اختلال خواندن با استعداد و خیلی فعال هستند و استعدادهای غیرعادی در هنر، ورزش، معماری، گرافیک، موزیک یا مهندسی دارند.
وی با اشاره به نشانههای اختلال خواندن یا نارساخوانی ميافزايد: این کودکان ممکن است در تشخیص صداهای حروف اشکال داشته باشند و حروف را تنهایی و بهطور جداگانه تشخیص دهند، اما در داخل کلمه قادر به شناسایی و خواندن آن نباشند. همچنین ممکن است کلمات یا حروف را جابهجا بخوانند؛ مثلا بخواند «عسک» بهجای «عکس» یا برخی از صداهای کلمات را حذف کنند؛ مثلا «دیدند» را «دیدن» بخوانند یا یک صدا را جایگزین صدای دیگر کنند؛ مثلا کلمه «فرشته» را «فرسته» بخوانند یا کلمهها یا حروف مانند «رود» بهجای «دور» و… را معکوس بخوانند.
اکبری ادامه ميدهد: در اختلال بیان نوشتاری نیز کودک در نوشتن بهطور مستمر عملکرد ضعیفی دارد. این کودکان ممکن است حروف را جابهجا بنویسند، وسط کلمه را حذف کنند، اما اول و آخر آن را درست بنویسند؛ مثلا «بروید» را «برید» بنویسند. آنها گاهی حروف یا کلمهها را وارونه یا برعکس مینویسند؛ مثلا «نمک» را «کمن» مینویسند یا ممکن است دومین حرف خوشههای همخوانی را حذف کنند؛ مثلا کلمه «اسب» را «اس» بنویسند یا نقطه، سرکش یا تشدیدها را حذف کنند.
وی ميافزايد: در بیشتر موارد، علت اختلال یادگیری نامشخص است و بسیاری از مردم گمان میکنند که ناتوانی در یادگیری نتیجه آموزش نامناسب، دوربودن از محیط مدرسه بهعلت بیماری، اختلالهای حسی مانند مشکلهای بینایی یا شنیداری است؛ درحالیکه این باورها اشتباه است و به عوامل ژنتیکی، بیوشیمیایی، آسیبهای مغزی، عصبشناختی و محیطی بستگی دارد.