مرز شلمچه نگارنده عشق دلدادگاني است که شرح عشقشان در توصيف هيچ زباني گنجانده نمي شود.
به راستي اينجا تافته اي جدا بافته است.چگونه مي توان اين عمق ارادت و عشق را توصيف کرد وقتي ميليون ها نفر را در عصر مدرنيته و رفاه مطلق روانه به سوي راهي پررنج ببيني و در عين آن ذره اي کراهت يا خستگي را بر روي گرد و غبار راه در صورتشان نبيني؟جايي که هر چه مي بيني شوق است و شور ،عشق است و تمنا ،تمنا براي وصالي لذت بخش که هر رنجي را سهل و بي معني مي سازد.
آنجايي که زبانه هاي آتش اشتياق درون ،روح انسان را از رذايل پاک ساخته وصيقل مي دهد و هرگزاشکهاي بي منتهايي را نخواهي ديد چراکه هيچ گاه بغض ها شکسته نمي شود مبادا سيل اشکان آتش اخلاص را مسکوت کند، اين بغض ها در جايي شکسته مي شود که همه چيز نور باشد و حضور.
سيماي جهان در اين مسير متحول مي شود آنچنان که وجدان انسان غرق در دنياي فاني دست به دعا برداشته با ترنم اشک هاي خود مي گويد: پروردگارا اي کاش مي شد انسانها در تک تک لحظه هاي زندگيشان به اين زيبايي مي انديشيدند و اين همه زيبايي را مي آفريدند.
هر آنچه در دنياي سراسر مادي و پر زرق وبرق بشريت مبهم و معماست در اينجا معني پيدا مي کند، اينجاست که شب هاي تاريک وساکتش به همراه بازي ستاره هاي نوراني اش لطافت دروني انسان را به ظرافت دلهاي مهيا براي شکستن گره زده و عمق ايمان و اعتقاد را به نمايش مي گذارد.
به راستي چه کسي قدرت گام برداشتن ميليون ها عاشق محب را به آنان بخشيده است و چه رازي است در اين مسير نوراني که در آن طي طريق به سوي مقصد سعادت و هدايت را روشن مي يابي.
تجلي اين همه تحول در اينجاست که انسان را براي ساختن انسانيت مهيا مي کند.