مصدق تا حدی روحیه دیکتاتوری داشت و به آمریکا هم خوش‌بین‌ بود/آمریکا بعد از مذاکره با مصدق ایران را تحریم کرد

عبدخدایی با اشاره به اشتباهات دکتر مصدق می‌گوید: مصدق تا حدی روحیه دیکتاتوری داشت و با خوشبینی به آمریکا ضربه بزرگی به نهضت زد.

سادس – مهدی مشکینی: کودتای ۲۸ مرداد صدها سؤال درباره چرایی شکست نهضت اسلامی و ساقط شدن دولت مصدق بخشی از تاریخ معاصر ایران است. همه‌ساله با نزدیک شدن به ایام ۲۸ مرداد بحث‌ها درباره چرایی عدم حمایت آیت‌الله کاشانی و جریان نهضت اسلامی همچون فدائیان اسلام از دکتر مصدق و متقابلاً چرایی تقابل مصدق با علما و نهضت اسلامی در رسانه‌‌ها جمعی جان تازه می‌گیرد؛ بر روشن شدن بیشتر این بخش مهم از تاریخ ایران؛ از محمدمهدی عبدخدایی تنها بازمانده گروه فدائیان اسلام، خواستم تا درباره لایه‌های پیدا و پنهان ماجرای ۲۸ مرداد با خبرگزاری تسنیم گفت‌وگو کند؛ گفت‌وگوی که برای امثال آقای عبدخدایی شاید یک نوستالوژی باشد.

عبدخدایی در این گفت‌وگو، با تشریح چرایی وقوع کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد، گفت که دکتر مصدق بر اثر خوشبینی به آمریکا و ساده‌انگاری دشمن، جریان اسلامی و نهضت اسلامی- ملی را مورد لطمه شدید قرار داد؛ این عضو فدائیان اسلام می‌گوید که مصدق مخالف کودتا نبود و اساساً کودتای علیه مصدق شکل نگرفته است؛ عبدخدایی چرایی ترور حسین فاطمی را تشریح می‌گوید که این اقدامش با نظر مراجع تقلید بوده و به هیچ عنوان از آن اقدام نادم نیست.

متن کامل این گفت‌وگو به شرح زیر است:

عبدخدایی در گفت‌وگوی تفصیلی با خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم درباره فلسفه ماجرای ۲۸ مرداد، گفت: یک تحقیق نشان می‌دهد که بعد از اینکه ترکیه عثمانی سقوط کرد و در سال ۱۹۱۱ جنگ جهانی اول شروع و متفقین بر آلمان پیروز شدند، کشورهایی که زیرنظر دولت عثمانی اداره می‌شد بین فرانسه و انگلستان تقسیم شد و کشورهای جدیدی به‌وجود آمد. عربستان، عراق، فلسطین، مصر، مراکش، الجزایر همه اینها قبل از جنگ جهانی اول زیر پوشش دولت عثمانی بودند. در جنگ که شکست خوردند، انگلیس و فرانسه این کشورها را بین خودشان تقسیم کردند. الجزایر، تونس، مراکش، لبنان  و سوریه را فرانسه برداشت؛ مصر، عراق، فلسطین، عربستان سعودی، امارات هم زیر سلطه انگلیس درآمدند. انگلیس‌ها مستعمره زیاد داشتند، فرانسوی‌ها هم زیاد داشتند؛ فرانسوی‌ها در آسیای شرقی، ویتنام و کامبوج و لائوس را داشتند و انگلیسی‌ها نیز چین، هند و آفریقا را داشتند. هر ۲ کشور استعمارگر بودند. روزی که انگلیس‌ها صنعتی شده بودند به مردم وعده آبادانی داده بودند؛ متأسفانه وقتی سلطه پیدا کردند غارت کردند و این غارت را مردم لمس کردند تا اینکه جنگ جهانی دوم شروع شد.

“با شکست آلمان نازی و پیروزی متفقین و پیدایش کشورهایی مثل عراق، عربستان، مصر، تونس، مراکش، الجزایر که رسماً مستعمره فرانسه و انگلیس بودند این کشورها صدمات استعمار را لمس کردند. در تمام کشورهای اسلامی یک نهضت اسلامی به‌وجود آمد. می‌بینیم در مصر استاد حسن بنا اخوان المسلمین را بوجود آورد و کارهای عجیبی می‌کنند. در عراق جمعیت اخوت الاسلامیه بوجود می‌آید، حتی در خود ترکیه آتاتورک، جریانی از روحانیون ترک اهل سنت تشکیل شده بود که علیه حاکمیت لائیک فعالیت می‌کردند؛ مثل جلال پایار و عدنان مندرس که لاییک هستند”.

وی گفت: در تمام کشورهای اسلامی بدون هماهنگی فیزیکی، نهضت‌های اسلامی شکل گرفت که این نهضت‌های اسلامی خواهان استقلال کشورهای اسلامی بودند. حتی بعضی‌ها در فکر این بودند که خلافت اسلامی را زنده کنند. پیدایش اسلام نو و پیدایش حرکت‌های اسلامی از مهمترین رخدادهای آن زمان بود.

عبدخدایی با بیان اینکه “نهضت‌های استعماری، با کشورهای اسلامی که خواهان استقلال بودند، شدیدا مخالف بوده و با پرخاش با آنها برخورد می‌کردند”، گفت: سید قطب در مصر به قدرت می‌رسد. در عراق محمد محمود سباق، وارد فعالیت‌‌های اجتماعی می‌شود.در ترکیه مفتی‌های بزرگی روی کار می‌آیند که طرفدار اجرای احکام اسلامی هستند. پیدایش اسلام نو اگر بعد از جنگ جهانی دوم ادامه پیدا می‌کرد دقیقاً منافع استعمار را هدف قرار می‌داد به هم دلیل بود که استعمار مجبور شد جریان‌های اسلامی را هر طور که شده سرکوب کند.

عبدخدایی با اشاره تقابل نظام سلطه با جریان اسلام گرا در ترکیه، تاکید کرد: در ترکیه ۴۰ نفر از طرفداران اجرای احکام اسلام را اعدام کردند؛ در افغانستان سردار داوودخان به اسم ناسیونالیسم و  ملی گرایی، حرکت‌های اسلامی را سرکوب می‌کند. یک زمانی این حرکت‌های اسلامی و حرکت‌های ملی هماهنگی داشتند و در این مقطع بود که موفقیت‌هایی حاصل شد. اما در ایران، آقای دکتر مصدق که ملی‌گرا و ناسیونالیست بودنش حتی برای اعضای جبهه ملی قابل مناقشه نیست، روی کار می‌آید و این اتفاق مهمی تاریخ معاصر ایران است.

* فدائیان اسلام از ابتدا با آیت‌الله کاشانی هماهنگ بودند؛ مصدق در جریان نبود

عبدخدایی با بیان اینکه “دکتر مصدق یک ملی‌گرای لائیک است که آثار و رفتار او نیز همین را نشان می‌دهد”، گفت: مصدق وقتی علنی روزه خواری می‌کند، وکیل تهران به او می‌گوید اینجا کشور اسلامی است. چرا علناً روزه می‌خورید که مصدق می‌گوید من عوام فریبی نمی‌کنم.

این عضو شورای مرکزی جمعیت فدائیان اسلام با تاکید بر اینکه تشکل متبوعش صرفاً شیعی و مذهبی بوده است، افزود: وقتی کتاب احمد کسروی راجع به تشیع و شیعه به دست نواب صفوی رسید اعتراضاتی شکل گرفت، شهید نواب کتاب را به همه مراجع نشان می‌دهد و مراجع مرحوم آیت الله اصفهانی، مرحوم  آیت الله حاج آقا حسین قمی ، مرحوم آیت الله شیرازی بوده است مراجعی بودند که در نجف حوزه‌ای داشتند و مرجع همه ایرانیان بودند، کتاب را که نشان می‌دهد همه می‌گویند این آدم محدورالدم است باید خونش ریخته شود؛ حتی یکی از مراجع به آقای نواب کمک مالی می‌کند تا ایشان برای پیگیری موضوع کتاب کسروی به تهران سفر کند.

وی افزود: وقتی نواب به تهران می‌آید حرکت و اعتراض، صرفا شیعی و مذهبی است نه سیاسی. اگرچه من اعتقادم است از نظر سیاسی کسروی یک جریان بود که می‌خواست روحانیون و علما را سرگرم مباحثه و بحث‌های علمی جهت پاسخ به شبهات او کند و در عین حال، علما از مبارزه با استعمار غافل شوند. نکته مهم درباره کسروی آن است که وی در زمانی که بیشترین مقالات توهین آمیز راجع به شیعه می‌نوشت کوچکترین اعتراض و انتقادی به آمریکا و انگلیس مطرح نمی‌کرد.

عبدخدایی با اشاره به شکل گیری‌ جریان ملی‌گرا در ایران، تاکید کرد: ناسیونالیست‌هایی که در ایران روی کار آمدند، معتقد بودند که اعراب به زور ایران را گرفته و به زور ایران مسلمان شده است، کشور باید لائیک باشد. از همین رو بود که آنها با دین باوران و مذهبی‌ها مبارزه می‌‌کنند.

* کسروی با فتوای مراجع و توسط دوستان نواب معدوم شد

این فعال سیاسی تاریخ معاصر، خاطر نشان کرد: در ماجرای ۲۰ شهریور، سه جریان مخالف، اسلام، خدا و شیعه متحد می‌شوند تا هویت مذهبی را از مردم بگیرند. هم حزب توده، هم باستان گرایان و هم امثال احمد کسروی. نواب صفوی با مجوز مراجع تقلید از نجف عازم تهران می‌شود؛ شهید نواب در چهارراه شاه الدوله با احمد کسروی بحث می‌کند و اول فکر می‌کند این آدم اعتقادش این است اما بعد از بحث، متوجه می‌شود که کسروی فردی معاند است. لذا کسروی با فتوای مراجع تقلید به دست دوستان شهید نواب، معدوم می‌شود. علما و مردم تهران از نواب صفوی حمایت می‌کنند و نواب صفوی از زندان آزاد می‌شود. بعد از قتل کسروی، مراجع تقلید مرگ او را تأیید می‌کنند، تا اینکه قتله کسروی که حسین امامی بود نیز آزاد می‌شود. تا اینجا صرفاً جریان مذهبی است. تا اینکه نواب صفوی با آیت‌الله کاشانی مواجه و شرایط عوض می‌شود.

وی با اشاره به مطرح شدن مسئله نفت، افزود: آقایان سراغ دکتر مصدق می‌روند، آقای دکتر مصدق را به رهبری سیاسی جریان انتخاب می‌کنند و نامه‌ای به آیت الله کاشانی می‌نویسند؛ کاندیداها چه کسانی هستند، ایشان ۸ نفر را اسم می‌دهد یعنی آقایان دکتر مصدق، آیت‌الله کاشانی، دکتر مظفر بقایی، حسین مکی، دکتر سیدعلی شایگان، عبدالغدیرآزاد، محمود نریمان و ابولحسن حائری زاده.

عضو شورای مرکزی فدائیان اسلام، گفت: در ادامه این ماجرا، جلالی نائینی و عمیدی با شاه ملاقات می‌کنند. شاه رسماً می‌گوید که ما اجازه نخواهیم داد حزب توده در هیچ جا برنده باشد هرجا حزب توده بخواهد باشد ما در انتخابات دخالت می‌کنیم.

* دکتر مصدق به سیاست موازنه منفی بین انگلیس و آمریکا معتقد بود

عبدخدایی در پاسخ به سؤالی درباره عملکرد دکتر مصدق در حوزه سیاست‌ خارجه و چرایی خوشبینی به آمریکا، تاکید کرد: آقای دکتر مصدق به سیاست موازنه منفی معتقد بود. سیاست موازنه منفی می‌گوید به وسیله این قدرت، آن قدرت را نفی کن و به وسیله آن قدرت این قدرت را را مهار و نفی کن؛ مرحوم مدرس نیز این سیاست را داشت اما جایگاه و سطح اجرای آن فرق می‌کند؛ بعد از جنگ جهانی دوم اشتباهی که دکتر مصدق مرتکب شد، همین است. مصدق تصور می‌‌کرد بین سرمایه‌داران جهانی اختلافات جدی وجود دارد که می‌توان از این مهم برای اجرای سیاست موازنه منفی استفاده کرد.

وی افزود: مصدق فکر می‌‌‌کرد می‌تواند اول به وسیله آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها را بیرون کند سپس با انگلیسی‌ها، آمریکا را مهار کند. آقای دکتر مصدق بر اساس همین سیاست اصل ۴ ترومن را در ایران تمدید کرد؛ بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکایی‌ها ۲ طرح پیشنهاد کردند یکی طرح مارشال برای کشورهای اروپایی و طرح اصل ۴ برای کشورهای در حال توسعه. آمریکایی‌ها گفتند ما آن استعمار انگلیس‌ها را قبول نداریم. استعمار جدیدی آوردند، وابسته کردن اقتصاد کشورهایی که می‌خواهند زیرسلطه قرار بگیرند، را در دستور قرار دادند و استعمار از طریق اقتصادی دنبال کردند.

* نظر مصدق بعد از حضور ۴۲ روزه در آمریکا عوض شد/بعد از مذاکره نفت را هم تحریم کردند

عبدخدایی درباره مذاکره مصدق با آمریکایی‌ها و حضور ۴۲ روزه در آمریکا، گفت: اتفاقاً در آن ۴۲ روز نظرش درباره آمریکا و انگلیس تغییر می‌کند و در آن ایام دکتر مصدق به این نتیجه می‌رسد که نمی‌تواند بین انگلیس و آمریکا سیاست موازنه منفی را اجرا کند چرا که آنها تنها روش‌هایشان با یکدیگر فرق می‌کند و اهدافشان تفاوتی ندارد. آمریکایی‌‌ها بعد از مذاکره با مصدق، نفت را تحریم کردند و نخریدند. فقط یک کشتی رزماری از ایتالیا حرکت کرد و نفت ایران را خرید چون آن موقع عدن مستعمره انگلیس بود، وقتی این کشتی به عدن رسید کشتی را توقیف کردند و دادگاه عدن به نفع شرکت بریتیش پترلیوم نفت آن کشتی را مصادره کرد.

وی با بیان اینکه، مصدق ابتدا به آمریکا خوشبین بود اما بعد از جریان ۲۸ مرداد به این نتیجه رسید که آمریکا و انگلیسی یکی هستند، اظهار داشت: مصدق وقتی در آمریکا می‌ماند به این نیتجه می‌رسد که آمریکا و انگلیس یکی هستند و موازنه منفی بین آمریکا و انگلیس از اساس اشتباه است و کارآمدی ندارد؛ آنجا یک جمله  زیبایی آقای دکتر مصدق گفت که آن جمله این بود که “خوب است بر سر در سفارت آمریکا بنویسند که اینجا کنسولگری انگلیس است”؛ مصدق می‌گفت، هر تصمیمی که آمریکا می‌گیرد در لابی صهیونیستی تصمیم‌گیری می‌شود.

عبدخدایی با بیان اینکه مصدق بعد از مذاکرات استقراض به این نتیجه می‌رسد که به شوروی نزدیک شود، گفت: آقای دکتر مصدق بعد از دادگاه لاهه به آمریکا سفر می‌کند اما وقتی از آمریکا بر می‌گردد به این نتیجه می‌رسد که دیگر راهی برای امیدواری نسبت به آمریکا نمانده و بر همین اساس، او در اشتباهی دیگر، به کمونیست‌ها نزدیک می‌شود.

* نهضت اسلامی-ملی با اشتباهات مصدق به شکست خورد

عضو شورای مرکزی فدائیان اسلام با تاکید بر اینکه مصدق به نهضت اسلامی ملی، ضربه و لطمه زد، تصریح کرد: نهضتی که با فداکاری مردم بوجود آمده بود و با ایثارگری‌‌ها مردم و روحانیون مبارز از شرایط سخت عبور کرده بود متاسفانه با اشتباهات آقای مصدق با شکست روبرو شد. آیت‌الله کاشانی که از نظر حمایت از دکتر مصدق یک رکن محسوب می‌شد با اشتباهات مصدق لطمه دید؛ مصدق کاری کرد که آقای کاشانی را در جامعه ضدارزش کنند. مصدق هرکس منتقدش بود را فوراً مورد تهمت قرار می‌داد.

* مصدق خان‌زاده و مقداری دیکتاتور  بود و خودش را مظهر درک ملت می‌دانست

وی با اشاره به ناکارآمدی مصدق در مدیریت کشور، افزود: آقای دکتر مصدق شخصاً مقداری دیکتاتور بود؛ خان‌زاده بود. می‌گفت هر که با من مخالف است، انگلیسی است. هر کسی که با من مخالف است با ملت مخالف است. خودش را مظهر ملت می‌دانست. حتی در جریان ۲۸ مرداد مرحوم آیت الله کاشانی در نامه‌ای به مصدق وقتی شرایط را شرح می‌دهد مصدق پاسخ می‌دهد که من مستظهر به رای ملت هستم چون او خودش را مظهر درک ملت می‌دانست. این را متوجه نمی‌شود که ۳۰ تیر گذشته و حالا مرداد است. دکتر مصدق با رفتارهای غلط تمام دوستانش را از دست داده و اولین گروه که از او جدا شدند، فداییان اسلام بودند.

* حذف فاطمی تصمیم شورای مرکزی فدائیان بود/ با نظر مراجع او را ترور کردم

عبدخدایی در پاسخ به سؤالی درباره ماجرا و چرایی اقدام به ترور حسین فاطمی توسط وی، گفت: رابط بین آقای دکتر مصدق و دربار آقای دکتر فاطمی بود. تصمیم خود نواب صفوی و شورای مرکزی فدائیان اسلام این بود که آقای فاطمی را کنار بزنند؛  این مهم به عهده من گذاشته شد؛ بعد از این جریان، با مرحوم شهید عبدالحسین واحدی خدمت سید صدرالدین صدر پدر امام موسی صدر رسیدم و ماجرا را به این صورت شرح دادم، به ایشان گفتم، آقا شما مرجع شما هستید، تکلیف ما را تعیین کنید؟ ایشان گفت هرکاری نواب صفوی کرده با تأیید من بوده و همه کارهای نواب صفوی را من تأیید می‌کنم. پدر من که روحانی بود با مرحوم آیت‌الله سید صدرالدین صدر در مشهد هم مباحثه بود. همراه با مرحوم تبریزی در نامه‌ای که به آیت الله صدر به خاطر علاقه‌ای که به من داشت به ایشان می‌نویسد چرا چنین فتوایی دادی که پسر من چنین کاری کند؟

عضو شورای مرکزی فدائیان اسلام با بیان اینکه، فدائیان اسلام تنها ۵ یا ۷ هفت کلت داشتند که او با یک هفت تیر یک تیر به سمت فاطمی شلیک کرد، گفت: تیری که من به سمت آقای فاطمی شلیک کردم موجب مرگ ایشان نشد؛ چون به کیف ایشان اصابت کرد و چون کیف چرم بود گلوله از یک طرف رد شد و از طرف دیگر رد نشد تا وارد بدنش شود.

* ماجرای ملاقات با همسر فاطمی/اگر مصدق نتوانست۲ سال مقاومت کند، مردم ایران ۳۷ سال مقاومت کردند

وی درباره دیدار با همسر دکتر فاطمی نیز توضیح داد: من حتی خانم پریوش سطوتی همسر آقای دکتر فاطمی را که با دعوت آقای دکتر احمدی‌نژاد به تهران سفر کرده بود در هتل لاله دیدم؛ به ایشان اسناد و تصاویر منتشره از کیف آقای دکتر فاطمی را نشان داده و گفتم که تیری که من به سمت ایشان شلیک کردم به بدنشان اصابت نکرد چرا که آن کیف چرم بود و گلوله از آن رد نمی‌شد. ایشان هم گفتند بعد از آن ماجرا، من هیچ اثری از گلوله در بدن آقای فاطمی ندیدم و اینکه تیر به بدن ایشان اصابت نکرده، صحیح است.

این فعال سیاسی تاریخ معاصر با بیان اینکه از ماجرای ۲۸ مرداد و دکتر مصدق باید درس گرفته شود، افزود: درس عبرت از ماجرای ۲۸ مرداد این است که اولا نگذاریم جامعه یکپارچه ما دچار تشتت شود. ملت ما با وحدت انقلاب را پیروز کردند با وحدتی که داشتند و پیروی که از امام کردند حتی در برابر تحریم مقاومت کرده است؛ اگر دکتر مصدق نتوانست  دو سال مقاومت کند، ما ۳۷ سال مقاومت کردیم. تاریخ به ما می‌گوید که اگر می‌خواهیم موفق باشیم باید روی پای خودمان بایستم و به هیچ عنوان به قدرت‌های جهانی و استعمار اعتماد نکرده و خوشبین نباشیم چرا که مصدق با خوشبینی به آمریکا آن خسارت‌‌های بزرگ را به ملت ایران تحمیل کرد.

انتهای پیام/

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *