چشمان و جانم فداي رهبرم!

جانباز «صادق ميانکي» در ديدار با فرمانده نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران، جانبازي را بالاترين درجه براي خود دانست و گفت: چشمان و جانم فداي رهبرم.

به گزارش ساس به نقل از پايگاه خبري پليس، سردار “حسين اشتري” در مشهد با جانباز صد درصدي “صادق ميانکي” و خانواده وي، ديدار و از اين اسطوره صبر، استقامت و ايثار دلجويي کرد.

سردار اشتري در اين ديدار، جانبازان و خانواده هاي آنان را الگو و شايستگان روي زمين خواند و با تبريک دهه کرامت و ميلاد با سعادت امام رضا (ع)، گفت : هر خدمتي که بتوانيم براي سلامتي و بهبودي اين جانباز عزيز انجام مي دهيم.

وي، خدمت به خانواده شهدا و جانبازان را افتخاري بزرگ براي خود دانست و گفت: اميدواريم بتوانيم خدمتگزار لايقي براي شما عزيزان باشيم.

جانباز ” صادق ميانکي” در اين ديدار، اظهار داشت:کسي که مي خواهد کاري انجام دهد بايد با عشق انجام دهد؛ هنگامي که در بيمارستان بودم، احساس مي کردم هنوز با اشرار مي جنگم .

اين جانباز سرافراز ادامه داد: دکتر ها پيش بيني مي کردند به مدت 5 ماه در بيمارستان بمانم ولي در مدت سه ماه مرخص شدم؛ به علت اينکه پرستاران قادر به پيدا کردن رگ در دستانم نبودند تا بتوانند آمپول و سرم به من تزريق کنند.

وي ادامه داد: دوستانم به من گفتند، صادق از اينکه به اين وضعيت دچار شدي، پشيمان نيستي؛ من نيز در پاسخ به آنها مي گفتم «به هيچ وجه» حتي يک درصد هم پشيمان نيستم و به پوشيدن اين لباس مقدس افتخار مي کنم چرا که با پوشيدن اين لباس به جانبازي نائل شدم و به بالاترين درجه رسيدم.

اين جانباز سرافراز از تماس ها و پيگيري ها مسئولان ناجا از روند بهبودي اش، تقدير و تشکر کرد و افزود: اگر بار ديگر به عقب برگردم دوباره اين شغل و لباس را انتخاب مي کنم.

وي افزود: من مگر مي خواهم تا چند سال زنده بمانم شايد خدا خواسته گناهانم را پاک کند و از او مي خواهم آنقدر به من بينايي بدهد تا بتوانم کارهايم را مستقل و بدون کمک ديگران انجام دهم.

جانباز ميانکي ادامه داد: مي خواستم پشت پدرم باشم ولي پدرم مثل کوه پشت من ايستاد و زماني که در بيمارستان بستري بودم، اين جمله را مي گفت: «تا زمانيکه راه مي روم و نفس مي کشم، اگر لازم باشد تمام دارائيم را مي دهم و نمي گذارم تو سختي بکشي و هميشه در کنارت هستم.»

اين جانباز سرافراز خطاب به فرمانده ناجا گفت: افتخار مي کنم يکي از سربازان شما هستم؛ سرداراشتري عزيز ،چشمان من فداي يک تار موي آقا و جانم فداي رهبر.

وي ادامه داد: زماني که لباس سبز پليس را مي پوشيم بايد بدانيم که اين لباس، لباس رزم و مقدسي است، اگر عضوي داده ام با افتخار سرم را بالا مي گيرم و مي گويم که آنها را در راه رضاي خدا داده ام.

مادر اين جانبازدر اين ديدار، خطاب به فرمانده ناجا گفت: سردار اشتري فقط مي خواهم چشمان پسرم خوب شود، از مسئولان ناجا مي خواهم هرکاري که مي توانند براي درمان وي چه در داخل و يا در خارج از کشور انجام دهند.

در ادامه، پدر اين جانباز نيز اظهارداشت: “صادق” از کودکي کار مي کرد، من حتي از دوران دبستان تا دبيرستان يک بار هم به مدرسه اش نرفته ام.

پدر اين جانباز به روز حادثه و مجروحيت پسرش اشاره کرد و گفت: در روز حادثه هر چه با صادق تماس مي گرفتيم، گوشي اش خاموش بود؛ پدر دوستش، ساعاتي پس از غروب آفتاب به خانه ما آمد و خبر تير خوردن صادق را به ما داد، در حاليکه هنوز اصل ماجراي حادثه را نمي دانستيم؛ وقتي به همراه مادرش به بيمارستان رسيديم و صادق را به ما نشان دادند حالمان خيلي بد شد و ناراحت و نااميد شدم اما پسرم با ديدن من با صدايي ضعيف گفت: «بابا حالم خوب است من زنده ام» حرفهايش من و مادرش را آرام کرد.

گفتني است، “صادق ميانکي” در سال 1389وارد دانشگاه علوم انتظامي شده و در سال 93 با درجه ستواندومي از اين دانشگاه فارغ التحصيل شد.

او براي ادامه خدمت در رسته آگاهي به استان سيستان و بلوچستان انتقال يافت و در يک عمليات خودرو آنها، به علت عبور از تله انفجاري دچار حادثه شد؛ در اين حادثه با شهادت جمعي از جان برکفان نيروي انتظامي وي نيز به درجه رفيع جانبازي نائل آمد.

لازم به ذکر است، تا کنون 13 عمل جراحي بر روي جانباز “ميانکي” انجام شده است و هم اکنون چشم راستش نابينا و پزشکان در تلاشند تا بينايي چشم چپ او را نيز تا ديد دو متر ايجاد کنند.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *