ماجرای سکانس دعوای متوسلیان و محسن وزوایی در «ایستاده در غبار»

یکی از پلان‌های فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان، بخش‌هایی از ماجرای دعوای حاج احمد متوسیان با شهید محسن وزوایی را روایت می‌کند؛ ماجرایی که پای سردار شهید مدافع حرم، حسین همدانی را هم وسط می‌کشد.

به گزارش سادس به نقل از فارس فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان که توانست جایزه بهترین فیلم سی‌وچهارمین جشنواره فجر را دریافت کند، از اول اردیبهشت‌ماه اکران خواهد شد.

در این فیلم سینمایی تمامی صحنه‌ها بازسازی شده‌اند که در میان آن‌ها، بعضی از خاطرات تاریخی دفاع مقدس نیز روایت می‌شود.

در یکی از سکانس‌های «ایستاده در غبار»، ماجرای جالب دعوای بین حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ 27 محمد رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و سردار شهید محسن وزوایی روایت می‌شود که پای سردار شهید مدافع حرم، حسین همدانی نیز به میان کشیده می‌شود.

اما ماجرای این سکانس چیست؟

حاج احمد نسبت به آموزش دقیق بسیجیان، حساسیت فوق‌العاده‌ای از خود نشان می‌داد و همین دلیل، گردان حبیب‌ بن مظاهر به فرماندهی محسن وزوایی که دو ساعت زودتر محل آموزش را ترک کرده بودند توبیخ کرد. نیروهای این گردان نتوانستند خیز پنج ثانیه‌ای که حاج احمد دستور داده بود را انجام دهند و هر کسی یک طرفی افتاد.

متوسلیان که ناراحت شده بود، به فرمانده گردان یعنی محسن وزوایی فرمان خیز پنج ثانیه‌ای داد که او به سختی آزرده خاطر شد و تمرد کرد.

 

 

 

آن زمان سردار شهید حاج حسین همدانی که از مسئولان ارشد شناسایی محور عملیاتی بِلِتا ماجرا را اینگونه شرح می‌دهد:

«به هزار مصیبت و خواهش و تمنّا، اول از همه احمد را تا پای تویوتا بردم و واداشتم برگردد به دوکوهه. بعد هم رفتم سر وقت وزوایی. با من بمیرم و تو بمیری او را بردم داخل سنگر و نشاندم.

وزوایی خیلی حال بدی داشت. در سکوت و با نارضایتی به حرف‌هایم گوش داد و دست آخر در حالی که از غیظ صدایش می‌لرزید، گفت: نه برادر، این حرف‌ها هیچ چیزی را جبران نمی‌کند. من با این بچه‌ها به قصد جنگ با دشمن به خوزستان آمدم. این برادر ما اگر اخلاق‌اش تند است، مشکل خود اوست. همین‌قدر گفته باشم دیگر با این تیپ کاری ندارم. بچه‌ها را برمی‌گردانم دوکوهه، یک امشب را آنجا مهمان شما هستیم و صبح زود، می‌رویم سمت غرب. جبهه که فقط خوزستان نیست!

سریع سوار خودرو شدم و تخت گاز رفتم سمت دوکوهه… از پل دوکوهه رفتم سمت ستاد تیپ. آنجا، محمود شهبازی مرا دید و ماجرا را برایش تعریف کردم.»

نهایتا محمود شهبازی (جانشین فرمانده تیپ 27 محمد رسول الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم)) وظیفه آرام‌کردن محسن وزوایی را برعهده گرفت و حسین همدانی هم وظیفه آرام کردن احمد متوسلیان.

سردار شهید همدانی ادامه ماجرا را اینگونه تعریف می‌کند:

«احمد را داخل اتاقی کشاندم و شروع کردم به صحبت. اول که خیلی گرد و خاک می‌کرد. می‌گفت: من با آدم بی‌نظم میانه‌ای ندارم. شما هم خواهش می‌کنم دخالت نکن!… نیم ساعت که برایش صحبت کردم، همین آدم، پاک از این رو به آن رو شده بود. حرف‌هایم را که تمام کردم، با یک نگرانی عجیبی از من پرسید: یعنی راستی، راستی آقا محسن از من رنجیده؟ یعنی می‌خواهد برود غرب؟! گفتم: بله. گفت: آخر مگر من چه کارش کردم؟ گفتم: هیچی، فقط جلوی 400 نفر نیروهایش، او را له کردی برادر احمد. سرش را پایین انداخت و یک لحظه هیچی نگفت. آمدم بلند شوم که دستم را گرفت و خیلی مظلوم گفت: برادر همدانی، به خدا دست خودم نیست. دلم می‌سوزد برای این بچه‌‌ها که امانت‌اند دست من. محسن نباید برای آموزش اینها کوتاهی می‌کرد.

خودم را زدم به آن راه و گفتم: نه! مثل اینکه هنوز هم داری حرف خودت را می‌زنی. این‌بار مچ دستم را قرص‌تر گرفت و گفت: تو رو خدا به من بگو باید چه کار کنم؟ هر کاری که بگویی می‌کنم که آقا محسن بماند. والله من او را قدر برادرم دوست دارم. صدایش می‌لرزید و چشم‌هایش به اشک نشسته بود.

از ستاد تیپ که بیرون آمدم، شهبازی را دیدم که با موتور دارد نزدیک می‌شود. از فحوای حرف‌هایش فهمیدم در تمام آن لحظات، او هم داشته در ساختمان گردان حبیب، وزوایی را مجاب می‌کرده. دست آخر قرار شد صبح روز بعد، در محل سوله‌ نمازخانه‌ موقتی تیپ، وزوایی و بچه‌های گردان حبیب تجمع کنند و از این طرف هم، احمد به اتفاق همت و من، بیاییم آنجا و خلاصه به نحو معقولی قضیه را فیصله بدهیم».

عباس برقی یکی دیگر از همرزمان حاج احمد متوسلیان در ادامه به ماجرای توضیح دادن حاج احمد متوسلیان برای سخت‌گیری‌اش نسبت به آموزش نیروها در آن صبحگاه و خطاب به نیروهای محسن وزوایی اشاره می‌کند و در بخشی از سخنانش می‌گوید: «برادرهای عزیز من! اگر قطره خونی از بینی یکی از شما به زمین بریزد، این طور نیست که من حالا صرفاً باید جواب پدر و مادر و خانواده‌های شما را بدهم… نه! والله باید جواب خدا را هم بدهم که چرا شما نتوانستید وظایف نظامی خودتان را درست انجام دهید که همین یک قطره خون از بینی یکی از برادرها به زمین ریخته؛ تا چه رسد به اینکه شب حمله جلو بروید و کار بلد نباشید و به همین دلیل شهید بشوید! برخورد من با فرمانده شما، نه به دلیل ناوارد بودن ایشان به مسائل بدیهی نظامی، بلکه دقیقاً به این علت است که فرمانده محترم شما باید در امر آموزش و ارائه دانش جنگی خودش به شما، از من بیشتر احساس مسئولیت داشته باشد.

 

 

 

حرف‌های منطقی و بی‌تکلف حاج‌احمد چنان تأثیری داشت که بچه‌ها بی‌اختیار گریه می‌کردند. وقتی حرف‌های حاجی به آخر رسید، از وجنات و چهره‌های متأثر برادر وزوایی و بچه‌های گردان پیدا بود که فهمیده‌اند منظور حاج‌احمد از آن شدت عمل ظاهری، صرفاً جلب رضای خدا، عمل به تکلیف و آمادگی رزمی هر چه بهتر بچه‌ها بوده.

حاج‌احمد در پایان سخنانش جلو رفت، برادر وزوایی را محکم و به گرمی در آغوش گرفت، صورتش را بوسید و به او گفت: آقا محسن، شما و برادران این گردان، امیدهای اسلام هستید. اسلام به امثال شما افتخار می‌کند.

وزوایی هم درحالی که از این همه فروتنی و برخورد صمیمی حاج‌احمد به شدت متأثر شده بود، گفت: حاج‌آقا، ما تابعیم و تحت امر شما.» (به نقل از کتاب هاله‌ای در غبار – نوشته گلعلی بابایی)

بر اساس این گزارش، «ایستاده در غبار» با نامزد شدن در 10 رشته و دریافت چهار سیمرغ بلورین از جمله سیمرغ بهترین فیلم، یکی از پرافتخارترین فیلم‌های جشنواره سی و چهارم بود که نمایش آن، ستایش بسیاری از اهالی سینما را به دنبال داشت.

این فیلم سینمایی از اول اردیبهشت‌ماه در سینماهای سراسر کشور اکران می‌شود و کانال تلگرامی رسمی آن از آدرس http://telegram.me/istadedarghobar در دسترس عموم علاقمندان است.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *