سیر تحول ترانه از کوچه و بازار تا قاب شیشه ای

شکل، فرم و خاستگاه ترانه در طول سالیان دور و دراز ادبیات در زبان فارسی همیشه دستخوش تغییراتی بوده است تا جایی که دامنه این تغییرات حتی تا زمان حال نیز ادامه دارد و این موضوع تا حدی است که شاید بتوان گفت ادبیات فاخرفارسی هیچ گاه این مقداراز تغییر را به خود ندیده است.

مازیار کریم: یکی از موضوعاتی که در ادبیات فارسی بیش از هر مبحث دیگر دچار تحول و تغییر شده است حوزه “ترانه ” است.در پاسخ به چرایی این همه اوج و حضیض در ترانه اگرچه نمی توان تمامی عوامل و پارامترها را واکاوی و تحلیل کرد اما می توان گفت در این میان برخی عوامل وجود دارند که در ایجاد تحولات و تغییرات اساسی در سبک ترانه موثر و تعیین کننده هستند.

برای بررسی ترانه و تغییرات آن از گذشته تا به حال و پیش از اینکه به سبک ترانه ی امروز برسیم بد نیست نگاهی گذرا به تاریخچه ترانه و موسیقی در ایران بیاندازیم .

ترانه در گذر زمان
شاید قدیمی ترینِ ترانه ها در این آب و خاک با چیزی شبیه به تعریفی که امروزه از ترانه میشناسیم ، به زمان نفوذ فرهنگ مانوی در ممالک ایران برگردد . درست زمانی که هنر گرایی این فرهنگ باعث پدید آمدن نوعی ادبیات شعر گونه مانوی به زبان های پارتی، پارسی، میانه و سعدی شد .

در همان دوران خنیاگران، سروده های محلی را که تا پس از اسلام نیز همچنان نام پهلوی بر آنها بود با آواز و به همراه ساز می خواندند .

پس از ورود اسلام به ایران و حاکمیت حکمرانان اموی، ادبیات کلاسیک فارسی به شکل شفاهی آغاز شد .در این دوران نشانه‌هایی از علاقهٔ مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شده‌است که ترانهٔ کودکان بلخ و بصره نمونه‌هایی از آن است. به هرحال تأثیر صنعت شعری عرب، گونه‌ای جدید از ادبیات در ایران را پدید آورد که بیشتر مبتنی بر شعر بود. این شعر قالبی، گاهی در قالب‌های بومی عرب و گاهی در قالب‌های ابداعی ایرانی سروده می‌شد.

در زمان بغتسما (۲۰۵ – ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در این دوران شاعران دیگری نیز نظیر محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند. پس از آن در دورهٔ حاکمیت عباسیان، زبان فارسی دارای گونه‌هایی از شعر شد که عمدتاً قطعه‌های دوبیتی بود. در دوره‌های بعدی، این آثار با روی کار آمدن سامانیان گسترش یافت. با این‌حال نویسندهٔ کتاب تاریخ سیستان آغاز ادبیات فارسی رسمی را در دورهٔ صفاریان و با شاعرانی مانند محمد وصیف سگزی و بسام کورد می داند .

اما برای رسیدن به منشا ترانه با فرم امروزی باید به سده گذشته رجوع کنیم وبا مبدعان و احیاگران ترانه در این دوران آشنا شویم.

شاید به جرات بتوان از علی اکبرخان شیرازی، متخلص به شیدا (۱۲۸۵-۱۲۲۲ ) به عنوان احیاگر ترانه در ایران نام برد . وی با تسلط توامانی که بر حیطه ادبیات و موسیقی داشت توانست آثار ماندگاری را از خود به جای بگذارد . آثاری که پس از گذشت بیش از صد سال از پیدایش آن ها هنوز دهان به دهان میچرخند و دچار تاریخ زدگی نشده اند . تصنیف هایی چون: امشب شب مهتابه، بت چین ، دوش دوش، عقرب زلف کجت، شب وصل،سلسله ی موی دوست، در فکر تو بودم، صورتگر نقاش چین و …

تا پیش از شیدا ، تصانیف و ترانه ها بیشتر به شکل کوچه بازاری و به نوعی سبُک بودند .اگر چه در میان آنها می توان به تعداد معدودی آثار درخور اشاره نمود اما کلیات این نوع ترانه ها که به شکلی بسیار عامیانه سروده و اجرا می شدند ، آثاری بودند که با استفاده از کلمات بسیار پیش پا افتاده و گاه بی ادبانه کوچه بازاری شکل می گرفتند .

آلو آلو آلو آلو آلوچه
قر ِ خوب خوب می خوای، بزن تو کوچه
آلو آلو آلوچه آلو
نومزد بازی خوبه پهلو به پهلو
(نقل از کتاب کوچه . احمد شاملو )
اگرچه شاید در میان آثار شیدا هم رگه هایی از آن فرم جاهلیت کوچه بازاری را می شد مشاهده نمود . به عنوان مثال در تصنیف شب مهتاب . شعر با شکل ادبی خوبی آغاز می شود : امشب به برِ من است آن مایه ناز/ یارب تو کلید صبح و در چاه انداز / ای روشنی صبح به مشرق برگرد / ای ظلمت شب با من بیچاره بساز … اما در ادامه که ترجیع بند و یا به قول ترانه سرایان امروزی “ کورِس “ کار است ناگهان ترانه به شکل های کوچه بازاری نزدیک می شود : امشب شب مهتابه / حبیبم رو میخوام …

و یا در قسمتی از تصنیف عقرب زلف کجت . “ کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه / در و با لنگر میزنه من دلم میلرزه …

اما شاید شیرینی ملودی های کار شده بر روی این ترانه ها باعث شد تا ترکیباتی اینچنین نزدیک به فضای کوچه بازاری خیلی به چشم نیاید و این ترانه ها با اقبال روبرو شوند و شاید همین اقبال عمومی دلیلی شد تا عارف قزوینی به شکلی محتاط درباره او نظر بدهد .

عارف قزوینی در باره ی شیدا می گوید: “مرحوم میرزا علی اکبر شیدا تغییراتی در تصنیف داد و اغلب تصنیفاتش دارای آهنگ دلنشین است، مختصر سه تاری هم می نواخت و تصنیف را اغلب نصف شب در راز و نیاز و تنهایی درست می کرد”.

ابوالقاسم عارف قزوینی (۵ ١٢٩- ١٣١٢ش) در این دوره با سرودن اشعار با هیجان ملی میهنی و اجرای آن ها در کنسرت هایش، محبوبیت فوق العاده ای در میان خاص و عام کسب کرد. تا آن روزگار شکل عرضه ی موسیقی عموما مجالس بزمی بود. عارف برای نخستین بار اجرای کنسرت در ایران را بنیاد نهاد و موسیقی و ترانه را به عنوان هنری جدی، رسمی و تأثیرگذار به همگان شناساند. از عارف بیست و نه ترانه به یادگار مانده است که بیشتر آن ها بارها و بارها توسط خوانندگان متعدد اجرای مجدد شده است. چند تن از مشهورترین آن ها به شرح ذیل است:

امان امان (در دستگاه شور با مطلع : ای امان از فراقت ) افتخار آفاق (در سه گاه) از خون جوانان وطن لاله دمیده ( در دشتی ) ننگ آن خانه که مهمان ز در خان برود (در افشاری ) از کفم رها شد قرار ِ دل (در افشاری) چه شورها (در شور ) گریه کن (در دشتی ) بهار دلکش (در ابوعطا ) و . . .

از دیگر ترانه سرایان این دوره باید از امیر جاهد و ملک الشعرا بهار نام برد .

امیرجاهد ( ١٢٧۴- ١٣۵۶) ترانه سازی با ذوق و توانا بود و بیشتر آثارش برای نخستین بار با صدای قمرالملوک وزیری و تار ارسلان درگاهی اجرا شده است. از ترانه های مشهور وی می توان به: امان از این دل که داد (در سه گاه) در بهار امید (در افشاری) هزار دستان به چمن (در چهار گاه) اشاره کرد.

ملک الشعراء بهار نیز از نخستین شاعران مطرح زمان خویش است که به ترانه سرایی به صورت سرودن شعر بر پایه ی ملودی پرداخته و آثار ماندگاری نیز از خود به یادگار گذاشته است. مانند: مرغ سحر (در ماهور با آهنگ مرتضی خان نی داود ) ز من نگارم (در ماهور با آهنگ درویش خان)

در این دوره به جز ابداع کنسرت، شاهد نخستین نمونه های ضبط آثار موسیقیایی نیز بودیم که البته با توجه به کمبود امکانات در داخل کشور، بیش تر این صفحه ها در هند، لبنان و آلمان ضبط شده اند.

رادیو و تاثیر بر روند ترانه سرایی
پس از ظهور رادیو درایران اما، موسیقی و ترانه شکل کاملا جدی تر و همچنین فراگیرتری به خود گرفت . در این دوران توسط رادیو موسیقی به خانه ها راه پیدا کرد و این مساله توانست سلیقه ی عمومی مردم که تا پیش از این تنها می توانستند تصنیف ها و ترانه ها را تنها در میهمانی ها و یا کوچه و بازار بشنوند، تغییردهد.

از اوایل سال ۱۳۳۰ و حتی قبل از آن از موسیقی ایرانی در رادیو خبری نبود تا جایی که هرمز فرهت در مقاله ای به شدت به این وضع آشفته موسیقی در رادیو معترض شد. همچنین در این شرایط برنامه گلها با همت مرحوم داوود پیرنیا و عده ای دیگر ازهنرمندان معترض و نگران نسبت به وضع موسیقی موجود در رادیو شکل گرفت و توانست در طول سال ها، تولیدات ایرانی فاخری را به گوش شنوندگان برساند .

اما داستان رادیو و موسیقی خود سر درازی دارد که اگر چه تا حدی مرتبط با موضوع، اما خارج از حوصله است و شاید بتوان در مقالی دیگر به آن پرداخت .

در ادامه این یادداشت در روزهای آینده به تاثیر سینما بر تحولات ترانه خواهیم پرداخت…

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *