شامگاه دوازدهم خردادماه بود که اورژانس معصومه را به بیمارستان تهرانپارس منتقل کرد. او بهدلیل ضربهای که به سرش خورده بود وضعیت وخیمی داشت. به همین دلیل نیم ساعت بعد در شرایطی اضطراری به اتاق عمل منتقل شد. شیدا آقایی، کارشناس بیهوشی بیمارستان که آن شب شیفت بیمارستان بود به همشهری میگوید: ظاهرا اول دختربچه را به مطب یک پزشک برده بودند اما چون وضعیت او حاد بود با آمبولانس به بیمارستان منتقلش کردند.
زن و مردی جوان همراه بیمار بودند که بعد فهمیدیم زن جوان نامادری معصومه است. وی ادامه میدهد: دختربچه تقریبا بیهوش و سطح هوشیاریاش حدود ۴بود. این یعنی وی در وضعیت اضطراری قرار داشت. اما این همه آسیبها نبود، چرا که وقتی لباسهای بچه را درآوردیم روی باسنش آثار متعدد سوختگی با سیگار بود. روی قفسهسینهاش هم آثار سوختگی و کبودیهای قدیمی وجود داشت.
روی دست راستش هم آثار شکستگی قدیمی که به مرور زمان و بدون هیچ درمانی جوش خورده بود، به چشم میخورد. وقتی درباره سوختگیهای روی باسن معصومه از همراهان او پرسیدیم گفتند او را پوشک کردهاند و به همین دلیل سوخته است. این در حالی بود که او ۱۰سال داشت و دختر ۱۰ساله نیازی به پوشک ندارد. از طرفی او با این سن فقط ۱۰کیلو وزن داشت.
اما از همه مهمتر ضرباتی بود که به سرش اصابت کرده و باعث شده بود خون در مغزش جمع شود. در چنین شرایطی وی به اتاق عمل منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. بعد از جراحی معصومه به کما رفت و وضعیت وخیمی داشت.کارشناس بیهوشی بیمارستان ادامه میدهد: در همان روزهای اول دکتر پزشکی قانونی گزارش ویژهای از وضعیت معصومه تهیه کرد و به این نتیجه رسیدیم که وی بهاحتمال زیاد مورد شکنجه و کودکآزاری قرار گرفته است؛ به همین دلیل ماجرا به پلیس گزارش شد. آنطور که پزشکان بیمارستان میگویند در نخستین روز انتقال معصومه به بیمارستان نامادری او پشت در اتاق بخش مراقبتهای ویژه بیتابی میکرد اما با برملاشدن ماجرای کودکآزاری وی ناپدید شد.
یک آرزوی کوچولو
وضعیت معصومه دل هر آدمی را به درد میآورد. پزشکان بیمارستان همه تلاششان را برای نجات جان او بهکار گرفتند. ۱۰روز از انتقال دختربچه به بخش مراقبتهای ویژه میگذشت و او همچنان در کما بود تا اینکه سرانجام تلاش پزشکان بیمارستان تهرانپارس نتیجه داد و او از مرگ نجات یافت.
مسئول روابط عمومی بیمارستان میگوید: چند روز بعد از بههوش آمدن معصومه، او میتوانست صحبت کند و بهتدریج وضعیتش بهتر شد. وقتی همکارانم با او صحبت میکردند، میگفت که نامادریاش او را شکنجه کرده است. در جلسات روانکاوی درحالیکه هنوز درد داشت، گفت تا به حال جشن تولد نداشته و آرزویش این است که برایش جشن تولد گرفته شود.
از همان موقع همکارانم به این فکر افتادند که برای معصومه جشن تولد بگیرند. به این ترتیب دیروز یکی از اتاقهای بیمارستان تزیین شد و در شرایطی که معصومه روی تخت بود، پزشکان، پرستاران و همه کارکنان بیمارستان در جشن تولدش شرکت کردند و به او هدیه دادند تا او برای دقایقی هم که شده درد و رنجی را که تحمل کرده از یاد ببرد.
متهم کیست؟
در همین حال یکی از نزدیکان معصومه درخصوص حادثه تلخی که برای او اتفاق افتاده به همشهری گفت: پدر و مادر او سال۸۲ با یکدیگر ازدواج کردند و ۳سال بعد خدا معصومه را به آنها داد ولی درحالیکه دختربچه ۵سال داشت، والدینش از یکدیگر جدا شدند.
در این میان پدر معصومه با زنی مطلقه که دارای ۲فرزند بزرگ بود ازدواج کرد اما از همان زمان بدرفتاریهای نامادری با معصومه شروع شد.
این در حالی بود که مادر معصومه اجازه دیدن او را نداشت و هر چند سال یکبار میتوانست مخفیانه او را ببیند. اما هرگز نمیدانست دخترش در چه شرایط سختی زندگی میکند. وی ادامه میدهد: مادر معصومه وقتی از اوضاع دخترش باخبر شد که به او گفتند معصومه در کماست. از آن روز او خودش را به بیمارستان رساند.
او مدعی است نامادری معصومه عامل کودکآزاری است و از وی در دادسرای ناحیه ۴تهران شکایت کرده است. از طرفی پدر معصومه نیز از همسر دومش بهدلیل آزار دخترش شاکی است اما چند روز بعد از اینکه معصومه به بیمارستان منتقل شد، همسر دومش مهریهاش را به اجرا گذاشته و پدر معصومه را به زندان انداخته و او حالا در زندان است. براساس این گزارش قرار است بهزودی بازپرس دادسرای ناحیه ۴تهران درباره این پرونده کودکآزاری تصمیمگیری کند.