به گزارش سادس، بیش از ۵۰ سال پیش مردی که الان او را به نام “محمد علی” میشناسیم دنیا را تکان داد. او در سال ۱۹۶۴ توانست سانی لیستون را شکست دهد و جوانترین قهرمان بوکس سنگین وزن در آن زمان شود.
کمی بعد از آن در سن ۲۲ سالگی “کاسیوس کلی” نام خود را به “محمد علی” تغییر داد.
محمدعلی در سال ۱۹۶۷ از پیوستن به ارتش آمریکا سر باز زد و همین مساله باعث شد که مقامهای او گرفته شود و او نتواند به قهرمانی خود برای مدتی ادامه دهد. محمد علی شدیدا با جنگ ویتنام مخالف بود.
دنی لیون عکاس در این باره میگوید: “او از بوکس کناره گرفت و گفت من این کار را نمیکنم. من بزرگترین بوکسور جهان نمی شوم و از دنیای چند میلیون دلاری آن کنار میکشم، زیرا ضوابطی دارم. یکی از آنها این است که من هیچ آسیایی را نمیکشم تنها به این دلیل که از من این طور خواسته شده است. آن لحظه بسیار بزرگ و شگفت انگیز بود و آنها واقعا او را تنبیه کردند.
به مدت سه سال علی نتوانست مجوز بوکس بگیرد و در سال ۱۹۷۱ دادگاه عالی حکم او را تغییر داد.
لیون در سال ۱۹۷۰ با علی آشنا شد و سه روز را با او گذراند تا برای ساندی تایمز لندن گزارش تهیه کند.
لیون در این باره میگوید: “من علاقه ای به این کار نداشتم. من هیچ کاری به این شکل را قبول نمی کردم و تنها تعداد کمی از آنها را انجام می دادم. من واقعا علاقهای به ورزش نداشتم. همسر من آن زمان به من گفت چی؟ دیوانه شدهای؟ این یکی از بهترین چیزهایی بود که او به من گفته است.”
لیون زمانی علی را ملاقات کرد که او در میامی تمرین میکرد و می خواست اولین مبارزه خود بعد از دوره محرمیتش را انجام دهد. لیون نیز مانند علی مخالف جنگ ویتنام بود. او زمانی نیز همراه مارتین لوتر کینگ به زندان افتاده بود و با جان لوئیز در زندان هم بند بود.
لیون در این باره میگوید: “جنگ مساله مهمی در زندگی من نیز بود، زیرا جنگ باعث انزاجار من از جامعه آمریکا شده بود. این اتفاقی بود که برای بسیاری از مردم افتاده بود. در آن زمان مخالفان این ساختار اجتماعی بسیار خشمگین بودند و در معرض طرد شدن از سوی جامعه بودند.”
یکی از کارهای بیاد ماندنی لیون گرفتن عکسهایی از زندان تگزاس در سال ۱۹۶۰ بود. او با موتورسواران غیر قانونی به آنجا رفته بود.
عکسهای او از محمد علی بخشی از کتاب “هفتمین سگ” اوست که نشان دهنده کارنامه حرفهای ۵۰ ساله اوست.
عکسهای او از محمد علی نشان میدهد که نه تنها علی در میامی تمرین میکند، بلکه با مردم در گوشه و کنار شهر و در خیابانها معاشرت دارد.
لیون در این باره میگوید: “این پسر تواضع خاصی داشت. نمیتوانم به خوبی آن را توضیح بدهم.”
علی به جسارتش، ادعای بهترین بودنش و حتی ناسزاگویی و رجزخوانی برای رقیبانش معروف بود. با این حال او با مردم با مهربانی زیادی برخورد میکرد.
لیون تعریف میکند: “هنگامی که با علی در خیابان بودم اتوبوس نزدیک شد، علی گفت “نگاه کن اتوبوس ایستاد” همه خارج شدند و خواستند که با علی دست بدهند. بعضیها میگفتند با شگفتی “او علی است”! در واقع اتوبوس ایستاده بود تا مردم علی را ببینند. او با همه دست داد، لبخند زد و کاملا متواضع بود. این نشان می داد که مردم او را دوست دارند، اما من فکر میکنم علی هم آنها را دوست داشت و این بسیار تاثیرگذار بود.”
” به یاد دارم که در ماشین نشستم و فکر کردم که چگونه این پسر “محمد علی ” است؟ چگونه او میتواند آنقدر معروف و در عین حال آنقدر انسان باشد؟”
لیون میگوید که عکس گرفتن از افراد معروف مشکل ساز است. به همین دلیل او اغلب از این کار سر باز می زده است.
لیون در این باره میگوید: “تمامی عکسهایی که از افراد معروف گرفته میشود دقیقا شبیه به هم هستند. تنها نکته عکس خود شخص است، اما من محمد علی را دوست داشتم. ما دیگر شخصی مانند علی نداریم. ما دیگر کسی را نداریم که جلوی سازمان بایستد و بگوید من بازی نمیکنم. من یک انسان هستم و اعتقادات خودم را دارم که شبیه اعتقادات شما نیستند. او واقعا یک مرد بزرگ بود.”
در ادامه عکسهایی را می بینید که این عکاس در سه روز از محمد علی گرفته بود.