به گزارش “رویکرد“، در ششم ژوئن ۱۹۸۲ (۱۶/۳/۱۳۶۱) ارتش رژيم صهيونيستي تهاجم بسيار گستردهاي را از زمين، هوا و دريا به لبنان آغاز كرد و به سرعت و بدون برخورد با مقاومت چنداني تا دروازههاي بيروت پيشروي كرد و دومين پايتخت يك كشور عربي را (پس از بيتالمقدس) به محاصره خود درآورد.
*اهداف رژيم صهيونيستي از حمله به لبنان
رژيم صهيونيستي هدف از اين تهاجم را اخراج رزمندگان فلسطيني از لبنان عنوان كرد. اما هدف اصلي اين رژيم، روي كار آوردن يك رئيس جمهور مسيحي طرفدار اسرائيل در لبنان و كاستن از قدرت نظامي و سياسي سوريه در صحنه آن كشور بود.
* پيشروي تا دروازههاي بيروت در سومين روز تجاوز
در روز نوزدهم خرداد ۱۳۶۱ يعني سه روز پس از آغاز تهاجم گسترده اسرائيل به لبنان، بدون اينكه مقاومتي از سوي نيروي فلسطيني و يا جنبش امل ديده شود. ارتش اين رژيم به دروازههاي بيروت رسيد.
عقبنشيني سريع گروههاي مقاومت فلسطيني و شبهنظاميان و نيروهاي جنبش امل باعث شد كه گروههاي اندك و كوچك اسلامگرا نتوانند در جنوب لبنان با ارتش متجاوز رژيم صهيونيستي مقابله كنند.
*مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي با شعار “الله اكبر”
عقبنشيني نيروهاي فلسطيني به حدي سريع بود كه برخي از نيروهاي اسلامگرا مجبور شدند به علت اينكه تمام راههاي مواصلاتي جنوب بيروت به اشغال نيروهاي اسرائيلي درآمده بود، از راه دريا به بيروت منتقل شوند و در آنجا به مقاومت دربرابر ارتش رژيم صهيونيستي بپردازند.
بدين لحاظ اولين مقاومت عمده در منطقه “مثلث خلده” كه مدخل ورودي بيروت در جنوب اين شهر است صورت پذيرفت.
عدهاي جوان مذهبي با سلاح سبك و با شعار “الله اكبر” توانستند راه را به اشغالگران صهيونيست ببندند و ضمن وارد آوردن تلفات سنگين به ارتش متجاوز اسرائيل، تعدادي از سربازان آن را كشته و چندين دستگاه تانك و نفربر متجاوزان را به تصرف خود درآوردند.
* مقاومت ۴۲روزه جنوب شيعهنشين
مقاومت در بيروت و حومه جنوبي آن كه عمدتاً شيعهنشين است براي مدت ۴۲ روز ادامه پيدا كرد. در خلال آن، رزمندگان لبناني تجارب زيادي را درخصوص شيوه جنگيدن با يك ارتش كلاسيك و اشغالگر، سازماندهي نيروهاي مدافع و مبارز و مقاومت به دست آوردند.
جنگ در بيروت با هجوم وحشيانه و گسترده هوايي، دريايي و زميني اسرائيل به بيروت غربي پايان يافت، اما حومه جنوبي بيروت تنها منطقهاي بود كه ارتش متجاوز اسرائيل نتوانست وارد آن شود و صرفاً به استقرار در مرزهاي آن اكتفا كرد.
* حومه جنوبي بيروت خاستگاه حزب الله
حومه جنوبي بيروت دومين نقطه درگيري رزمندگان مقاومت با ارتش اسرائيل بعد از منطقه مثلث خلده بود و باعث شد، اين گروهها بتوانند محلي امن براي حفظ اسلحه و نيروهاي خود داشته باشد و نهضت مقاومت ضداسرائيلي ، به تدريج با توان و پتانسيلي مضاعف بهصورت سازمان يافتهتر و منسجمتر در عرصه مبارزه ضداشغالگري در لبنان ظاهر شود و سپس در عرصه سياسي لبنان نيز با عنوان “حزبالله” به نقشآفريني بپردازد و پس از گذشت سه دهه به جريان و نيرويي مقتدر در صحنه سياسي لبنان تبديل شود.
بنابراين ميتوان گفت كه تجاوز گسترده نظامي اسرائيل به لبنان در خرداد ماه ۱۳۶۱ عامل اصلي و اساسي به وجود آمدن مقاومت اسلامي و تشكيل جنبش حزبالله لبنان بود و همه تحليلگران مسائل لبنان و حزبالله به اين موضوع اذعان دارند.
* شكلگيري تجمع اسلامگرايان شيعه
پس از اشغال لبنان، “الياس سركيس” رئيسجمهور وقت لبنان “هيئت نجات ملي” را تشكيل داد تا با “فيليپ حبيب” فرستاده آمريكا به اين كشور و اسرائيل مذاكره كند.
مشاركت نبيه بري رئيس جنبش شيعي “امل” در هيئت و توافق با طرح حبيب، باعث نارضايتي شديد شيعيان و جنبش امل شد.
مخالفان نبيه بري، مشاركت وي در اين هيئت را نه تنها مخالف با خط امل، بلكه با اسلام نيز تفسير كردند.
بدين ترتيب، “ابوهشام موسوي” نايبرئيس امل به همراه بسياري از كادرهاي اسلامگرا از اين جنبش جدا شدند و تشكيل “امل اسلامي” را اعلام كردند. تعدادي از شخصيتهايي كه در گذشته در چارچوب فعاليتهاي اسلامي مبارزه ميكردند و نيز پارهاي از شخصيتهاي بيطرف به اين حزب ملحق شدند و بدين ترتيب روند تكامل حزبالله آغاز شد.
* روند فعاليت حزبالله – تشكيل شوراي لبنان
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال ۱۳۵۷ تاثير شگرفي در ساماندهي انديشههاي اين حزب و جنبههاي نظري و جهادي آن داشت، زيرا حزبالدعوه اسلامي [شاخه لبنان] در پي پيروزي انقلاب اسلامي انحلال خود را اعلام كرد و اعضاي آن در چارچوب انقلاب اسلامي ايران فعاليتهاي خود را از سر گرفتند. همچنين تعدادي از اعضاي جنبش امل به تدريج به حوزه فعاليت در چارچوب انقلاب اسلامي وارد شدند. مجموعههاي متفرق اسلامگرايي كه در شهر بعلبك گردهم آمده بودند، به رغم اختلاف ديدگاهها، در دو موضع اعتقاد به ولايت فقيه و مبارزه با رژيم صهيونيستي اتفاق نظر داشتند. آنها همچنين تاكيد داشتند با بهرهگيري از تجارب انقلاب اسلامي ايران در فكر ايجاد تشكيلاتي جديد براي تحقق بخشيدن به تئوريهاي اسلامي و اهداف موردنظر خود باشند. بدين ترتيب، پنج نفر به رياست “سيدعباس موسوي” اولين جلسه اين شورا را در زمستان ۱۳۶۱ برگزار كردند و از آنجا كه خبر تشكيل شوراي لبنان، اسامي اعضاي اين شورا و عنوانش محرمانه باقي ماند، شورا درنهايت پنهانكاري فعاليت خود را آغاز كرد.
با گذشت زمان و گسترش فعاليتهاي شوراي لبنان تعدادي از اعضاي شورا مانند: سيدعباس موسوي، شيخ صبحي طفيلي، شيخ حسن كوراني، سيد حسن نصرالله، شيخ محمد يزبك، شيخ عفيف نابلسي، سيدابراهيم الامين و افراد غيرروحاني ازقبيل حسين موسوي (ابوهشام)، محمد فُنيش و محمد رعد مشخص شدند.
– شكلگيري مقاومت اسلامي پس از اينكه رژيم صهيونيستي سعي كرد، جنوب لبنان را به ديگر سرزمينهاي اشغالي خود منضم كند، مردم با كمك علماي اسلام به رويارويي با نيروهاي اشغالگر دست زدند. مهمترين و برجستهترين جنبشهاي جبل عامل، جنبش روستاي “جبشيت” به رهبري شيخ “راغب حرب” بود كه اولين قيام مردمي عليه اشغالگران را در اين شهرك برپا كرد. به موازات اين مقاومت مردمي در جنوب لبنان، به تدريج فعاليتهاي نظامي مقاومت برضد نيروهاي اشغالگر اسرائيلي در بيروت و جنوب لبنان گسترش پيدا كرد.
پس از راهاندازي دورههاي آموزش نظامي جوانان لبناني، هستههاي مقاومت به تدريج تشكيل شد و نيروهاي آموزش ديده ابتدا به بيروت كه در محاصره بود اعزام شدند.
بدين ترتيب، تشكيلاتي براي هدايت عمليات در بيروت تاسيس شد كه با رهبران مقاومت در بقاع ارتباط مخفيانه داشت. هستههاي خودجوش مقاومت كه در جنوب لبنان و حومه جنوب بيروت شكل گرفته بود، اغلب از افراد مذهبي بهرهمند بود كه تجربه فعاليت نظامي در جنبش امل يا ديگر گروههاي فلسطيني را داشتند.
عمليات اوليه حزب الله تحت عنوان “جبهه مقاومت ملي” انجام شد. اين جبهه از طرف احزاب چپ لبنان بر اثر اشغال بيروت در سال ۱۹۸۲ تشكيل شد. بهتدريج عنوان “مقاومت اسلامي” با هدف قرارگرفتن پايگاههاي حزبالله به وسيله هواپيماهاي اسرائيلي يا استفاده مزدوران اسرائيلي از اتومبيلهاي بمبگذاري شده در بعلبك، بهصورت غيررسمي بر سر زبانها افتاد.
حمله هوايي اسرائيل به پايگاه حزبالله در بقاع (پايگاه آموزشي جنتا) در اين خصوص، بسيار تاثيرگذار بود. زيرا اين حمله پس از حملات شهادتطلبانه به نيروهاي چندمليتي و اسرائيل در سال ۱۹۸۲ صورت گرفت و اسرائيل رسماً اعلام كرد، علت اين حمله هوايي اين بوده كه اين پادگان، محلي براي آموزش و عمليات عليه ارتش اسرائيل بوده و مسئوليت قتل سربازان اسرائيلي در صور بهعهده آنان است.
*اعلام هويت مقاومت اسلامي لبنان
پس از اينكه تشكيلات و سازماندهي حزبالله و مقاومت (شاخه نظامي آن) قوام لازم را يافت، حزبالله دريافت كه بايد هويت مقاومت اسلامي را اعلام كند، لذا اولين بار بهطور رسمي بيانيهاي نظامي در ۶ ژانويه ۱۹۸۴ (۱۶/۱۰/۱۳۶۲) با امضاي “مقاومت اسلامي” منتشر شد. نياز حزبالله به داشتن اهرمهاي فشار سياسي در صحنه داخلي كه خود را براي تضعيف و كاستن از حجم مقاومت آماده ميكرد، باعث شد كه حزبالله موجوديت مقاومت اسلامي را رسماً اعلام كند.
* جدايي جنبش امل
حزبالله بر اعلام حضور “مقاومت اسلامي” در عرصه داخلي تاكيد داشت و تصميم گرفت كه فعاليت مستقلي داشته باشد. در واقع اين تصميم، گام اول ورود حزبالله به مبارزه سياسي ـ اجتماعي بود.
* مقاومت در برابر اشغالگران صهيونيست و واداشتن آنها به خروج از جنوب لبنان
شايد ديگر گروهها و جريانهاي سياسي لبنان در سال ۱۹۸۲ شكلگيري اوليه حزبالله را به عنوان نيرويي مؤثر چندان جدي نميگرفتند، اما مبارزات اين گروه و نتيجه آن در عقب نشيني صهيونيستها از باريكه كمربند امنيتي و خروج از شهر صيدا در ۱۴ ژانويه ۱۹۸۵ به عنوان اولين شكست سنگين رژيم صهيونيستي باعث شد تا اعلام موجوديت حزبالله در اين سال مورد توجه آنان قرار گرفته و از اين به بعد حزبالله و مقاومت آن كانون اساسي مبارزه با اشغالگران صهيونيست در جنوب لبنان را تشكيل دهد.
هرچند كه مقاومت حزبالله در اين تاريخ به پيروزي بر اشغالگران صهيونيست ختم شد، اما اين پيروزي باعث نشد تا مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي تمامشده تلقي شود، بلكه حزبالله بعد از ۲۴ مي مفهوم مقاومت را در ابعادي گستردهتر از گذشته ادامه داد.
به عبارت ديگر، حزبالله در قبل و بعد از ۲۴ مي ۲۰۰۰ مقاومت خود در برابر رژيم صهيونيستي را در دو بعد دنبال كرده كه هريك مكمل ديگري بوده و در مجموع باعث شده تا مفهوم مقاومت در يك روند تكاملي، معنايي جامعتر از وجه نخستين خود پيدا كند.
* از اعلام موجوديت تا پيروزي حزبالله
پس از اعلام موجوديت خود در ۱۹۸۵ تا پيروزي در ۲۴ مي۲۰۰۰ و بيرون راندن صهيونيستها از جنوب لبنان دو مرحله اساسي را پشت سر گذراند. – مرحله نخست مربوط به توافقنامه دمشق يك و دو در ۳۰ ژانويه ۱۹۸۹ است كه حزبالله به وسيله آن توانست حمايت داخلي براي مقاومت در برابر صهيونيستها را بهدست آورد.
– مرحله دوم به تصميم حزبالله جهت شركت در انتخابات پارلماني لبنان در تابستان ۱۹۹۲ بازميگردد كه طي آن توانست ائتلافي با امل و برخي گروههاي لبناني به وجود آورد و به اين وسيله نه تنها زمينه همكاري داخلي با ديگر گروهها فراهم شد، بلكه نخستين پيروزي سياسي را نيز بهدست آورد.
* فرار نظاميان صهيونيست از جنوب لبنان
در آن زمان ۲۵۰۰۰ نظامي صهيونيست تا دندان مسلح به خاك لبنان يورش برده و پايگاههاي مبارزان فلسطيني در لبنان را تخريب كردند، سازمان ملل متحد با تصويب قطعنامه ۴۲۵ از اسرائيل خواست هرچه زودتر خاك لبنان را تخليه كند و يك نيروي پاسدار صلح را در خاك لبنان مستقر كرد. نظاميان صهيونيست منطقهاي به وسعت ۸۵۰ كيلومترمربع از جنوب لبنان را به عنوان منطقه امنيتي در اشغال خود نگه داشتند و براي حفاظت از اين منطقه يك ارتش دست نشانده و مزدور موسوم به ارتش جنوب لبنان را ايجاد كردند.
اما در جريان سالها، فشار مبارزان حزب الله بيشتر و بيشتر شد و اسرائيل ناگزير بود بهاي سنگيني را براي اشغال جنوب لبنان بپردازد. پس از انتخاب ايهود باراك به نخست وزيري اسرائيل، او درك كرد به دليل فشار فزاينده مبارزان حزب الله شرايط ديگر براي نظامي صهيونيست در جنوب لبنان غيرقابل تحمل شده، بنابراين دستور عقب نشيني اجباري ارتش اسرائيل از جنوب لبنان را صادر كرد. به اين ترتيب، در روز ۲۴ مه سال ۲۰۰۰ ميلادي نظاميان صهيونيست پس از ۲۲ سال اشغالگري ناگزير شدند به دليل فشار فزاينده مبارزان حزب الله از جنوب لبنان با خفت عقبنشيني كنند.
* بازتاب شكست رژيم صهيونيستي در جنوب لبنان
شماري از مقامات رژيم صهيونيستي با انتقاد از عقبنشيني اين رژيم از جنوب لبنان آن روز را “روز شكست سهمگين” ناميدند. سرهنگ “نوام بن تسفي” فرمانده ارتش صهيونيستي با اشاره به شكست اسرائيل در جنوب لبنان گفت: ما بيست و پنجم ماه مه سال ۲۰۰۰ از جنوب لبنان عقب نشيني نكرديم بلكه فرار كرديم.
وي كه آخرين افسر صهيونيستي بود كه فرماندهي منطقه غربي در جنوب لبنان ( منطقه بنت جبيل) را عهدهدار بود، گفت : توصيف صحيح خروج نظاميان اسرائيلي از جنوب لبنان كلمه “فرار” است. خروج ما از جنوب لبنان عقبنشيني و تاكتيك نبود، بلكه فرار از اين منطقه بود نه كمتر نه بيشتر. اين افسر بلندپايه صهيونيست در ادامه تاكيد كرد: من معتقدم همه فرماندهان نظامي يگانهاي مستقر در جنوب لبنان به اين باور رسيده بودند كه توان اجراي ماموريت خود را در لبنان ندارند. بن تسفي از روند خروج از جنوب لبنان انتقاد كرد و آن را شكستي نظامي برشمرد ، زيرا به گفته وي ارتش اسرائيل تحقيق و بررسي عميقي براي خروج انجام نداد. وي چگونگي خروج از جنوب لبنان را اينگونه تشريح كرد: ما فرار كرديم و خودروها، ابزارآلات و تجهيزات جنگي را پشت سر خود در منطقه خروجي “باب فاطمه” رها كرديم و در چنين موقعي حقارت شامل حال اسرائيليها شد.
* روند تكامل حزب الله
با توجه به مراحل طيشده از ۱۹۸۲ تا ۲۴ مي۲۰۰۰، ميتوان مبناي مقاومت حزبالله را در اين دوره بر مبناي توسعه و تكامل مبارزه مسلحانه با اشغالگران صهيونيستي تعريف كرد كه مراحل آن از حملات شهادت طلبانه تا حملات چريكي و تكامل آن به شبيخونهاي سنگين به مقرها و تجمعات نيروهاي رژيم صهيونيستي بودند. از سوي ديگر، حزبالله جبههاي ديگر در داخل لبنان براي انسجام نيروهاي مبارز و همكاري با ديگر گروهها را بهوجود آورد و به اين وسيله توانست براي حمايت از مقاومت در داخل لبنان پشتوانهاي برخوردار از حمايت گروهها و وجه سياسي بهوجود آورد. با وجود روند تكامل مقاومت حزبالله در اين دوره، اما بايد توجه داشت كه محور آن بر اساس پايان دادن به اشغال لبنان از سوي صهيونيستها بود كه در ۲۴ مي۲۰۰۰ به نتيجه رسيد و بعد از اين تاريخ لازم بود تا حزبالله مرحله ديگري را براي مقاومت خود تجربه كند.
* دفاع از لبنان در برابر تجاوزات رژيم صهيونيستي
مقاومت بعد از ۲۴ مي– اين مرحله را ميتوان از زمان خروج نيروهاي صهيونيستي از جنوب لبنان تا تصويب دومين مرامنامه حزبالله در نوامبر ۲۰۰۹ دانست. در اين مرحله تكامل بنيادي در مفهوم مقاومت ايجاد شد كه تبلور آن در دومين مرامنامه حزبالله ديده ميشود. در واقع، مقاومت حزبالله اگر تا قبل از ۲۴ مي به معناي مبارزه براي بيرون راندن اشغالگران از جنوب لبنان بود، در اين مرحله معناي دفاع از لبنان در مقابل تجاوزات اين رژيم به خاك لبنان را يافت و به اين وسيله حزبالله توانست مبدل به اصليترين مدافع از خاك لبنان شود.
* پيروزي حزب الله چگونه رقم خورد
مهمترين عامل پيروزي مقاومت در برابر صهيونيستها، نه سلاح و مهمات كه “ايمان” اين گروه مجاهد بود؛ ايماني كه درعمق وجود آنها نفوذ نموده بود و از آنان، مؤمناني به استواري كوه ساخته بود. ازاين رو تحول در معادلات قدرت در خاورميانه را بايد رهآورد تحول در نفوس دانست. رمز پيروزي حزب الله در جنوب لبنان، ايمان، عزم و جهاد بود؛ ايمان به خدا، معاد و ولايت پيامبر اعظم صلّي الله عليه و آله و سلّم، اهل بيت عليهم السّلام و جانشينان آنان، عزم راسخ در رسيدن به هدف و جهاد با ستمگران و مستكبران و تحول ژئوپوليتيك در خاورميانه معلول عوامل مذكور است. منطق حزب الله در جنگ جنوب لبنان و پس از آن در جنگ ۳۳روزه همان منطق عاشورايي “پيروزي خون بر شمشير” بود و بيشك غربيها از درك چنين مسائلي عاجزند.
* جشن پيروزي مردم لبنان
در شرايطي يازدهمين سالگرد پيروزي مقاومت بر رژيم صهيونيستي را جشن ميگيرند كه مقاومت در 16 سال اخير تمام معادلات آمريكا و رژيم صهيونيستي را در منطقه دگرگون كرده است. 16سال پيش يعني در ۲۵ مي ۲۰۰۰ رژيم اشغالگر قدس به رغم برخورداري از توانمنديهاي نظامي در برابر حزب الله لبنان تسليم و وادار به عقب نشيني از اراضي جنوب اين كشور شد.
بيشك كسي باور نميكرد كه پس از كشتار صبرا و شتيلا در ۱۹۸۲ ديگر لبنان بتواند در برابر صهيونيستها مقاومت كند، اما در حالي كه صهيونيستها به اهداف توسعه طلبانه ميانديشيدند، حزب الله با تكيه بر مردم و نيروي ايمان، سرانجام در سال ۲۰۰۰ شكست هيمنه صهيونيستها را رقم زد. در نهايت دشمنان مقاومت براي فرار از رسوايي به سازمان ملل و قطعنامه ۱۷۰۱ متوسل شدند، در حالي كه جامعه بين المللي اعتراف كرد مقاومت پيروز اين جنگ بود.