وقتي فرزند اول خانواده به دنيا ميآيد پدر و مادر بسيار خوشحالند و فرزند خود را بهترين و استثناييترين بچه ميدانند. اين احساس به دلايل مختلفي به وجود ميآيد كه اولين آن به دليل بيتجربگي در روند رشد كودكان است. والدين چون در جريان ريز اتفاقاتي كه طي رشد فرزند ميافتد قبل از اين نبودهاند تصورشان بر اين است كه فقط فرزند آنها داراي اين رفتار است، براي همين فكر ميكنند كه فرزندشان منحصر به فرد است. دليل دوم اين است كه معمولاً والدين ميخواهند بهترين والدين باشند.
زن و شوهري كه هنوز بچهدار نشدهاند هرگاه كودكي را در حال گريه ميبينند و يا وقتي كودكي را در حال رفتار ناشايستي ميبينند با خود ميگويند كه عجب والدين بيمسئوليتي دارد، من كه به هيچوجه نميگذارم فرزندم اينگونه شود. در حالي كه خيلي از اتفاقها و رفتارها براي همه بچهها است و جزو روند رشدي آنهاست. آنها در ابتدا با خود ميگويند من كاري ميكنم كه فرزندم بهترين باشد و در تربيت او مانند بقيه پدر و مادرها رفتار نميكنم، در صورتي كه ماهيت پدر و مادري يك چيز است و آن تربيت و پرورش روحي و جسماني همهجانبه فرزند و هيچ والدين و فرزندي خالي از اشكال نيستند به اين دليل كه هيچ انساني كامل نيست.
والدين وقتي داراي اولين فرزند خود ميشوند احساس ميكنند كه خودشان و فرزندشان كاملاً منحصر به فردند در حالي كه بايد بدانند روند رشدي متعادل كودكان روندي است كه در همه يكسان است (البته تفاوتهاي بسيار كمي با هم دارند كه به مسائل مختلف مربوط ميشوند اما بهطور كل ميتوان از يك روند طبيعي نام برد) اين دانش با چيزي غير از مطالعه و مشاوره با افراد كاردان صورت نميگيرد. شما به عنوان والدين بايد بدانيد كه فرزندتان چه موقع به پزشك احتياج دارد و چه موقع مثلاً يك دلدرد ساده دارد و اينها در اولين فرزند احتياج به مطالعه و دقت فراواني دارد چرا كه شما كاملاً بيتجربه هستيد.
نميتوان به اين دليل كه پدران و مادران بيتجربه هستند به آنها حق داد كه هر طور خواستند با فرزند اول رفتار كنند و هر تجربهاي را با هر آزمايشي ميخواهند با فرزند اول شان به دست آورند. گاهي والدين به فرزندان خود ضربات جبرانناپذيري ميزنند كه باعث از بين رفتن مقطعي از زندگي فرزندشان ميشود، مثلاً فرزندي كه در دوران بلوغ است و والديني كه هيچ تجربهاي ندارند و حساسيت شديدي در تربيت فرزندشان به خرج ميدهند را تصور كنيد، ناگفته پيداست كه تمام اين مسائل باعث ميشود كه فرزندشان را بدون اين كه بخواهند آزار دهند و نتوانند در اين دوران به او كمكي كنند و با او دوست باشند.
اشتباه ديگر والدين اين است كه بدون اين كه به رفتارشان دقت كنند نيت شان را در نظر ميگيرند. آنها هميشه ميگويند ما به نفع فرزندمان تصميم ميگيريم، براي او دلسوزيم و خيرش را ميخواهيم و متاسفانه گاهي پشت اين نيات پنهان ميشوند و رفتارهاي خود را توجيه ميكنند. والدين بايد بدانند كه بيتجربهاند و فرزند اول شان در هر سني كه باشد آنها تجربه قبلي آن دوران را نداشتهاند و امكان دارد اشتباه كنند.
رايزني و مشورت در هر کاري، معقول و پسنديده است. در واقع مشورت کردن، شريک شدن در خرد ديگران است.
اهميت و حساسيت تربيت و تصميمات تربيتي، ضرورت بهره گيري مربيان از نظرات کارشناسان و مشاوران را دو چندان مي سازد و در تربيت خانوادگي با تأکيدات بيشتري همراه است.
وجوب مشورت درباره امور فرزندان، از سنين شيرخوارگي و کودکي تا دوران بزرگسالي آنان، متوجه والدين است.
تنظيم: اداره اطلاع رساني و افکار عمومي پليس همدان