زندگی غمبار یک زن

 زن سالخورده تاب و توانی برای نگهداری از دو کودک سه و پنج ساله نداشت و با لهجه خاصی صحبت می‌کرد.

به گزارش سادس به نقل از ایران،  غم مرگ پسر و از دست دادن عروس جوان کمرش را خم کرده است. زن 80 ساله می‌گفت: ما اهل افغانستان هستیم و من با پسر و عروسم زندگی می‌کردم.

این دو کودک هم نوه‌هایم هستند. چندی قبل پسرجوانم گم شد و هر چه دنبالش گشتیم فایده‌ای نداشت. عروسم شبانه‌روز گریه و زاری می کرد و من هم با دیدنش غصه می‌خوردم.

ما به امید این که بتوانیم نشانی از پسرم پیدا کنیم تصمیم گرفتیم به ایران بیاییم.کسی را که ادعا می‌کرد ما را به طور قاچاقی  می‌تواند به ایران برساند پیدا کردیم. این مرد مبلغی به عنوان علی‌الحساب گرفت و من به همراه عروس و دو نوه‌ام شبانه راه افتادیم.

اولین شب که هوا هم خیلی سرد بود در یک بیابان بی‌آب و علف خوابیدیم و  در دومین روز چند نفر دیگر هم به ما اضافه شدند. افراد قاچاقچی تمام پول‌های مان را گرفتند.

چند شبانه‌روز پای پیاده توی کوه و بیابان سنگلاخ پیش رفتیم. در این مدت حال عروسم خیلی بد بود و مرتب گریه می‌کرد. هر چه می‌پرسیدم اتفاقی افتاده جوابی نمی‌داد.بالاخره به ایران رسیدیم و حال مریم وخیم شد.

بیهوش روی زمین افتاده بود و بسختی نفس می‌کشید. او را به طور اورژانسی به بیمارستان رساندیم. بلافاصله بستری‌اش کردند و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

می‌گفت در تمام مدتی که پیاده راه می‌رفتیم بیمار بوده و به خاطر این که من و دو بچه‌اش عذاب نکشیم درد را تحمل می‌کرد. در این وضعیت باتوجه به پیاده روی زیاد و ضعف جسمانی بیماری‌اش شدید شده است. عفونت وارد خونش شد و جان خودش را از دست داد.

بعداز مرگ عروسم در تماسی که با خانواده داشتم متوجه شدم پسرم اصلاً به ایران نیامده و در کشورخودمان به قتل رسیده است.

بازگشت به وطن
مسئولان سازمان بهزیستی خراسان رضوی پس از شنیدن ماجرای زندگی این زن سالخورده افغان او و دو نوه سه و پنج ساله‌اش را تحت حمایت قرار دادند تا پس از هماهنگی‌های لازم به وطن‌شان بازگردانده شوند.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *