نقطه‌ضعف ارتش اسرائیل که مقاومت به خوبی روی آن انگشت گذاشت/راهبرد سازش‌ناپذیری حزب‌الله چطور جواب داد؟/سند «اصول حزب‌الله» که به دست نظامیان اسرائیلی افتاد

این راهبرد عبارت بود از بیرون کردن نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان با زور سلاح؛ نه آشتی‌ای از طریق مذاکرات در بین خواهد بود، نه کوتاه‌ آمدنی، نه شروطی؛ باید مقاومت اسلامی، اسرائیلی‌ها را خوار و ذلیل کرده و آنها را از لبنان بیرون کند.
آنچه در پی می‌آید، قسمت دیگری از تاریخچه‌ی حزب الله است. این سلسله مطالب، ترجمه‌ای است از کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ ۳۰ سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشته‌ی نیکلاس بلانفورد؛ که در عین نوشته شدن توسط یک پژوهشگر غربی (که بعضا با مواضع حزب زوایای جدی داشته و گاهی در درک عمق ایدئولوژی اسلامی ناتوان بوده و در برخی موارد نیز تحت تاثیر شایعات ضد مقاومت واقع شده) مجموعا اطلاعات مفید و ذی‌قیمتی در باره‌ی تاریخچه‌ی حزب الله ارائه می‌کند. قسمت را می‌خوانیم:

راهبرد ثابت، تاکتیک‌های متنوع
برای آنکه یک جریان مقاومت موفق وجود داشته باشد، طبیعتا چیزهای بیشتری از یک رزمنده‌ی با انگیزه و دارای آموزش خوب لازم است. در همین راستا، در سال ۱۹۹۲ (هم‌زمان با تاکید بر اولویت داشتن مقاومت برای حزب الله)، سران مقاومت حملات متمرکزتری را ضد اشغالگران اسرائیلی آغاز کردند.
آنها درک کرده بودند که برای اجرای یک راهبرد مشخص، به بهبود تاکتیک‌های انعطاف‌پذیر نیاز است. این راهبرد عبارت بود از بیرون کردن نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان با زور سلاح؛ نه آشتی‌ای از طریق مذاکرات در بین خواهد بود، نه کوتاه‌ آمدنی، نه شروطی؛ باید مقاومت اسلامی، اسرائیلی‌ها را خوار و ذلیل کرده و آنها را از لبنان بیرون کند.
برای محقق کردن این هدف، حزب الله باید تاکتیک‌های «فرسایش» را در دستور کار قرار داده و از نقاط ضعف ارتش اسرائیل استفاده می‌برد و این نقطه‌ضعف چیزی نبود جز اینکه [ارتش] اسرائیل تحمل تلفات در صفوف نظامیانش را ندارد.
تمام کاری که مقاومت اسلامی باید می‌کرد هم این بود که صبر پیشه کرده و نسبت به حملات ارتش اسرائیل پیش‌دستی کند [و خود به آنها حمله‌ور شود و سپس] و با اتخاذ تدابیر دفاعی [برای تلفات ندادن در مقابل حملات انتقامی دشمن]، روند فرستادن سربازان اسرائیلی به پشت مرزها را (البته در تابوت [و به صورت جسد]) ادامه دهد.
به گفته‌ی سید حسن نصرالله: «خودمان را برای محقق کردن آن اولویت بااهمیت‌تر یعتی مقاومت در برابر دشمن و بیرون کردن سربازانش از مناطق اشغالی لبنان سازماندهی کردیم. متمرکز شدیم بر ضربه زدن به نقطه‌ی ضعف اصلی دشمن که چیزی نبود جز اینکه نمی‌تواند تلفات انسانی بزرگ را تحمل کند.» (الصوت العربی الحر، ۳ جولای ۲۰۰۰)

اصول ۱۳ گانه‌ی حزب الله
[در همان برهه] سندی با عنوان «اصول حزب» به دست نظامیان اسرئیلی افتاد، سندی که گفته می‌شود توسط خلیل حرب (فرمانده عملیات نظامی در بخش غربی جنوب لبنان [در حزب الله]) تهیه شده بود. از این سند [به خوبی] برمی‌آید که حزب الله عناصر جنگ نامتقارن را درک کرده بود:
۱-از [مقابله با واحد] قوی پرهیز کن، به [واحد] ضعیف [دشمن] حمله کن. حمله کن و عقب‌نشینی کن.
۲-محافظت از رزمندگان خودمان مهم‌تر است تا وارد آوردن تلفات به صفوف دشمن.
۳-فقط وقتی ضربه بزن که موفقیت قطعی باشد.
۴-غافلگیری، برای موفقیت، اساسی است. اگر لو رفته باشی شکست خواهی خورد.
۵-وارد نبرد کلاسیک نشو. مثل دود از خود را از آن کنار بکش پیش از آنکه دشمن از برتری رزمی‌اش [در عِدّه و عُدّه] استفاده کند.
۶-رسیدن به هدف، نیازمند صبر برای پیدا کردن نقاط ضعف دشمن است.
۷-به جابجایی ادامه بده و از تشکیل خط [کلاسیک] نبرد پرهیز کن.
۸-[با حملات و ضربات پیوسته] دشمن را دائما در وضعیت هشدار نگه دار، چه در خطوط مقدم چه در خطوط پشتی.
۹-راه رسیدن به پیروزی بزرگ از هزاران پیروزی کوچک می‌گذرد.
۱۰-روحیه رزمنده‌ها را بالا نگه دارد و از [گسترش یافتن] نظریه‌های برتری دشمن دوری کن.
۱۱-رسانه‌ها سلاح‌های بی‌شماری دارند که ضرباتشان دردناک‌تر از ضربات گلوله‌های جنگی است. در نبرد، از سلاح رسانه‌ها استفاده کن.
۱۲-ساکنین [و اهالی مناطق نبرد] گنج‌اند، آنها را تقویت کن.
۱۳-به دشمن ضربه بزن ولی پیش از آنکه دست از محافظه‌کاری‌هایش بردارد توقف کن.
([نشریه صهیونیستی] جیزورالم پست، ۲۱ مارس ۱۹۹۶)

تغییر تاکتیک در حملات و تمرکز بیشتر بر کار اطلاعاتی
[در این مرحله،] عملیات‌های «هجوم و ورود» که در دهه‌ی هشتاد [میلادی] مورد استفاده‌ی حزب الله قرار می‌گرفت از دستور کار کنار گذاشته شد. در آن زمان ده‌ها تن از رزمندگان، با شجاعت (البته شجاعت افراطی [!]) به مراکز مقدم [صهیونیست‌ها] که بر روی ارتفاعات بنا شده بود و شدیدا محافظت می‌شد یورش می‌بردند. [اما از این زمان به بعد] حزب الله به جای استفاده از آن روش، به سراغ واحد‌های کوچکی رفت که حملات «بزن و فرار کن» را علیه اسرائیلی‌ها و گشتی‌های ارتش لبنان جنوبی [گروه شبه‌نظامی همپیمان اسرائیلی‌ها] انجام می‌دادند.
حزب الله بر امنیت میدانی هم سیطره پیدا کرده و با استفاده از رصد و شناسایی، بر روی جمع‌آوری اطلاعات متمرکز شد. روش دیگر جمع‌آوری اطلاعات، تاسیس شبکه‌های جاسوسی متشکل از نیروهای غیرنظامی مناطق اشغالی و حتی نفوذ در صفوف ارتش لبنان جنوبی بود.

جدا شدن شاخه‌ی نظامی از شاخه‌ی سیاسی
[در این برهه،] شاخه‌ی نظامی هم از ساختار اصلی سازمان جدا شده و دبیر کل (به عنوان رئیس نمادین مقاومت اسلامی) تبدیل به تنها رابط بین دو شاخه‌ [نظامی و سیاسی] حزب الله شد. بخش بسیج (متشکل از رزمندگان پاره‌وقتی که در واحدهای مراقبت از روستاها فعالیت می‌کردند) هم از ساختار مقاومت اسلامی مجزا شد.
این روند جداسازی، هدفی دو بعدی را در دستور کار داشت: اینکه مقاومت اسلامی بنا به دلایل امنیتی تقسیم شود و فرماندهان نظامی، استقلال بیشتری برای جهت‌دهی به مقاومت (که مجددا فعال شده بود) داشته باشند.
سید حسن نصرالله در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۰۳ با او داشتم اذعان کرد که او [تنها] نقش غیرمستقیمی در مسائل نظامی داشته است. تصمیمات اجرایی [نظامی] به عهده‌ی فرماندهان مقاومت اسلامی گذاشته شده بود، از جمله عماد مغنیه که در حدفاصل سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۴ رئیس ستاد [مشترک نظامی] حزب الله شد.
سید حسن نصرالله در توضیح این مطلب گفت: «مسئول کل مقاومت، دبیر کل حزب الله است که بر کار تعدادی از مسئولان (که مسئولیت‌های مختلفی دارند) اشراف دارد. لذا، یک نفر یا دو نفر یا سه نفر مطرح نیستند [بلکه خیلی‌ مسئولین در تصمیم‌گیری‌ها دخیل‌اند]. طبیعتا تجربه‌مان به ما آموخته که با توجه به حساسیت و میزان خطیر بودن مسئله، نمی‌توانیم تحرکاتمان را به تصمیم یک شخص واحد گره بزنیم، آن هم در حالی‌که در یک نبرد حقیقی با اسرائیلی‌ها هستیم.»
سید حسن نصرالله درباره‌ی فرماندهی‌اش هم گفت که نقشش «سیاسی و جهت‌دهنده» است. به گفته‌ی او: «فضل حقیقی پیشرفت مقاومت برمی‌گردد به کادرهای نظامی‌اش. تجربیات این اشخاص هم دائما در حال پیشرفت است. وقتی من در سال ۱۹۹۲ دبیر کل شدم، ده سال از آغاز مقاومت می‌گذشت و این نیروها تجربیات بیشتری [نسبت به آن روز اول] کسب کرده و علمشان افزایش پیدا کرده بود. نقش من هم عبارت بود از تقویت ارتباط بین آن برادران. … بهبود بخشیدن به مقاومت امری طبیعی است ولی من ارتباطی با آن نداشته‌ام [و همه‌اش کار آن برادران بوده است.]»
[مترجم: البته نباید تواضع و شکسته‌نفسی جناب سید حسن نصرالله را هم از نظر دور داشت.]

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *