به گزارش سادس به نقل از جام جم، رسیدگی به پرونده این جنایت از 22 تیر 84 و همزمان با پیدا شدن جسد حسین در نیزارهای اطراف اسلامشهر شروع شد. به دلیل آسیبی که به سر او وارد شده بود، ماموران احتمال دادند این مرد بر اثر سانحه رانندگی جان باخته و برای این که ردیابی نشود، جسد را در نیزارهای کنار جاده انداختهاند.
پس از شناسایی هویت این مرد، ماموران به تحقیق از همسر او پرداختند. سیما به ماموران گفت: همسرم نگهبان است. گاهی اوقات او بدون آن که اطلاع بدهد، به مسافرت میرفت و بعد از بازگشت، تازه میفهمیدیم کجا رفته است. به همین دلیل فکر نمیکردیم مرده باشد.» پزشکی قانونی هم علت مرگ او را اصابت ضربهای سخت به سر حسین اعلام کرد اما وجود آثاری از بستن طناب به دور دست و گردن او، احتمال قتل را قوت بخشید.
با گذشت پنج سال از این جنایت، بازپرس جدید شعبه، تحقیقات دوبارهای را در این زمینه آغاز کرد. او در نخستین گام به تحقیق از سیما پرداخت که وی پس از گذشت این مدت اظهارات جدیدی را مطرح کرد که باعث شک بازپرس شد. به همین سبب به بازجویی دوباره از این زن پرداخت. سیما که هیچ راهی برای مخفی کردن حقایق نداشت، راز قتل شوهرش را پس از پنج سال فاش کرد.
سیما در بازجوییها گفت: «من قبل از ازدواج با حسین یک بار ازدواج کردم اما چون از شوهر قبلیام بچهدار نشدم، جدا شدم. تا این که با یکی از بستگان حسین به نام مهران، آشنا شدم. اوایل با مهران بیشتر در ارتباط بودم تا این که پس از مدتی همسر مهران مرا برای حسین خواستگاری کرد. من هم قبول کردم. بعد از آن ارتباطم با او کم شد اما فشار زندگی با حسین باعث شد تا دوباره ارتباطمان سر بگیرد. حسین مشکلات زیادی داشت و خیلی وقتها مرا کتک میزد. وقتی در مورد اخلاق بد حسین با مهران حرف میزدم، او به من دلداری میداد اما وقتی فهمید حسین مرا کتک میزند، گفت عاقبت او را میکشم. بعد از گذشت چند سال از زندگیام با حسین بچهدار شدم و خدا یک دختر به ما داد اما اخلاق او بهتر نشد. آن زمان خانواده مهران در قزوین زندگی میکردند.
من و حسین باز هم با هم دعوایمان شده بود و او طبق معمول بدون این که خبر بدهد، رفته بود. صبح زود مهران زنگ زد که میخواهم برایتان یک گونی برنج بیاورم و وقتی فهمید حسین خانه نیست، از من خواست حاضر شوم تا برای ناهار بیرون برویم. من هم دخترم را برداشتم و رفتیم حوالی رباطکریم ناهار خوردیم. مهران درباره اوضاع زندگی از من پرسید که گفتم فرقی نکرده است. بعد از من پرسید اگر حسین را بکشد، حاضرم با او ازدواج کنم؟ من هم که فکر میکردم شوخی میکند، گفتم باید فکر کنم. آن شب مهران میخواست خانه ما بماند اما حسین سر رسید. مهران که طبقه پایین بود، با اشاره از من خواست حسین را بفرستم طبقه پایین.
من هم به او گفتم که مهمان داریم و طبقه پایین منتظر توست. وقتی حسین پایین رفت، دیدم صدای زدوخورد میآید. به محض این که به آنجا رفتم دیدم مهران یک ضربه به سر حسین زد و از سر او خون آمد و بعد هم حسین زمین افتاد. من ترسیده بودم، خواستم او را به بیمارستان برسانیم اما مهران گفت او تمام کرده و بهتر است جنازه را سر به نیست کند. من به او طنابی دادم که با آن، دست و پای مهران را با آن بست و بقیهاش را دور گردنش انداخت. با کمک هم جنازه را پشت خودرو انداختیم و در بیابانهای اطراف رها کردیم. بعد مهران مرا تهدید کرد که به کسی چیزی نگویم چون پای خودم هم گیر است. من هم تا امروز همه چیز را کتمان میکردم، اما عذاب وجدان دیگر اجازه نداد دروغ بگویم.»
در مقابل، مهران همه این اظهارات را رد کرد و گفت که نمیداند خانه آنها کجاست؛ چون سالهاست به خانهشان نرفته است. اما تحقیقاتی که از همسایهها انجام گرفت نشان داد که ماشین مهران را روز حادثه سر کوچه دیدهاند. این موضوع باعث شد تا دستور بازداشت مهران صادر شود. با تکمیل تحقیقات پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در شعبه 74 دادگاه کیفری، سیما و مهران به اتهام مشارکت در قتل محاکمه شدند و قضات دادگاه با توجه به اعترافات آنها و درخواست اولیای دم هر دو را به قصاص محکوم کردند.
در ادامه عاملان این جنایت توانستند رضایت اولیای دم را کسب کنند و از مجازات قصاص نجات پیدا کنند. متهمان از جنبه عمومی جرم در شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی اصغر عبداللهی محاکمه شدند.
مهران در این جلسه در دفاع از خود گفت: قطعه زمینی داشتم که آن را به اولیای دم دادم تا رضایت آنها را کسب کنم. قبول دارم اشتباه کردم و تحت تاثیر حرفهای سیما، حسین را کشتم. پنج سال بعد از جنایت تصمیم گرفتم به سفر حج بروم و از سیما هم خواستم در بازجوییها واقعیت را بگوید تا از عذاب وجدان و این گناه رها شوم. حالا هم از قضات دادگاه درخواست بخشش دارم.
سیما هم با تکرار حرفهای قبلی خود گفت: در قتل هیچ نقشی نداشتم و قبول دارم که اشتباه کردم. حالا هم از قضات دادگاه درخواست بخشش دارم.
قضات پس از آخرین دفاعیات متهمان، مهران را به هشت سال زندان و سیما را به پنج سال حبس محکوم کردند.