بچه‌دار نشدن از ترس محيط نامناسب جامعه

برخي به جهت ترس از محيط تربيتي نامناسب در جامعه، از بچه‌دار شدن مي‌ترسند؛ نه مسائل اقتصادي. اين‌ها مي‌گويند زمانة ما براي بچه‌دار شدن اصلاً مناسب نيست و ما از عاقبت بچه‌ها مي‌ترسيم. محيط معنوي خانه‌ها خوب است؛ امّا جامعه محيط مناسبي براي تربيت بچه‌ها نيست. دربارة اين‌ها چه پيشنهادي داريد؟

اوّل: حلّ مسأله يا پاک کردن صورت مسأله
بنده پيش از اين هم گفته‌ام که پاک کردن صورت مسأله هنر نيست، هنرمند کسي است که مسأله را حلّ کند. کسي که از ترس مسائل اقتصادي بچه‌دار نمي‌شود به گونه‌اي، و کسي هم که از ترس محيط نامناسب بچه‌دار نمي‌شود، به گونه‌اي ديگر صورت مسأله را پاک مي‌کند.
دوّم: محيط خانواده، اصلي‌ترين فضاي تربيتي
بدون ترديد اصلي‌ترين پايه‌هاي تربيتي فرزند، ريشه در محيط خانواده دارد. يک خانوادة خوب در يک جامعة بد مي‌تواند فرزند خوب تربيت کند و بر عکس، يک خانوادة بد در يک جامعة خوب هم مي‌تواند فرزند بدي را تحويل جامعه دهد. اين مدعا نيازمند به اثبات نيست. انسان به قدري در محيط‌هاي مختلف نمونه‌هاي اين مدعا را مي‌بيند که از اثبات بي‌نياز مي‌شود.
البتّه بنده نمي‌خواهم اثر محيط را صفر بدانم. محيط به اندازة خود تأثير داشته و مطمئناً کار پدر و مادري که در محيط نامناسب زندگي مي‌کنند، سخت‌تر و وقت‌گيرتر است؛ امّا مي‌خواهم بگويم که اگر پدر و مادر در جايگاه حقيقي خود قرار بگيرند، محيط تا اين اندازه تأثير مخوف ندارد.
سوّم: ويژگي‌هاي پدر و مادر خوب
پدر يا مادر خوب کسي است که حداقل داراي چهار مؤلفة اساسي باشد: يک: آگاهي از شيوة تريبت، دو: وقت گذاشتن براي اجراي آنچه نسبت به آن آگاه شده، سه: حوصلة کافي براي اجراي اين امور، چهارم: توکل بر خدا.
پدر و مادرهايي که از تربيت مي‌ترسند در يک يا چند و يا در تمام اين موارد مشکل دارند. واقعاً بايد از اين پدر و مادرها پرسيد تا چه اندازه با مباني و روش‌هاي تربيت ديني آشنا هستيد؟ تا به حال چند کتاب در اين زمينه خوانده‌ايد؟ همين آگاهي نداشتن است که توليد ترس مي‌کند. بگذاريد در همين جا مثالي را عرض کنم که فکر مي‌کنم جالب و مبتلا به باشد. در حال حاضر بسياري از پدر و مادرها از اين که فرزندانشان گرايش به محيط بيرون از خانه دارند گلايه‌مند هستند. همين خانواده‌ها فاصلة ميان بچه اوّل و دوّم را پنج شش سال تنظيم کرده‌اند. وقتي چند سال پيش، از اين‌ها مي‌پرسيدي که چرا اين اندازه فاصله؟ مي‌گفتند تربيت سخت است. اين پاسخ به جهت ناآگاهي آن‌ها از مسائل تربيتي است. کسي که اندک آشنايي با مسائل تربيتي داشته باشد مي‌داند که تربيت فرزنداني که فاصلة سني کم‌تري دارند، اگر چه در ابتدا سختي‌هاي خاص خود را دارد؛ امّا در دراز مدت؛ به ويژه در دوران نوجواني تربيت را ساده مي‌کند. فاصلة سنّي زياد موجب مي‌شود که برادرها و خواهرها نتوانند در محيط خانه، هم‌بازي هم باشند؛ پس بايد هم‌بازي خود را در بيرون از خانه پيدا کنند. حالا همان پدر و مادري که از محيط تربيتي نامناسب مي‌ترسيد، با بي‌تدبيري در تنظيم خانواده، زمينة گرايش حداکثري فرزند خود را به محيط بيرون از خانه ايجاد کرده است.
دوّمين نکته وقت گذاشتن بود. فرزند وقتي محيط خانه را به محيط بيرون از خانه ترجيح مي‌دهد که محيط خانه برايش جذّاب باشد، اين جذّابيت هم زماني محقق مي‌‌شود که پدر و مادر آنچه را فرا گرفته‌اند در خانه به کار ببندند و با توجّه به سوّمين نکته حوصلة کافي هم براي اين کار به خرج دهند؛ امّا نکتة مهم در اين جا بحث توکّل است. ما نه تنها در تربيت فرزند؛ بلکه در تمام ابعاد زندگي بايد وظيفة خود را انجام دهيم. اصلاً ما در اين دنيا کاري جز اين نداريم. ما که همه کاره نيستيم، بنده‌اي از بندگان خداييم که خداوند متعال وظايفي را در ابعاد گوناگون بر دوش ما گذاشته است. وظيفه‌مان را انجام مي‌دهيم، نتيجه هر چه شد بر عهدة ما نيست.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *