انسان چه موقع راحت می‎شود؟

مربّی باید شهوت و غضب و وهم خود را کنترل نمای، انبیای عظام که مبعوث شدند، برای این نیامدند که انسان‎ها را به دنیا و مادّیت دعوت کنند، بلکه آنها آمدند تا جلوی این سه قوه را که در هر انسانی وجود دارد، بگیرند و الّا دعوت به دنیا و مادیت ….

به گزارش سادس به نقل از حوزه ، مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی در سلسله گفتارهایی با عنوان

تربیت ومربیان تربیتی به بیان شرائط مربیان جامعه و خواسته‏های مادی و نقاط ضعف انسان پرداخته است آنچه در ادامه می خوانیدگزیده یکی از بخش های این سلسله مباحث است .

«روی عن علی(علیه‎السلام) قال: من تأدب بآداب الله عز و جل ادّاه الی الفلاح الدائم»

کسانی که می‎خواهند روش رفتاری به دیگران بدهند و قصدشان تربیت کردن دیگران است، به تعبیر دیگر مربیان جامعه هستند باید دارای شرایطی باشد، اوّلین آنها که اهم شرایط هم هست این است که مربّی باید ابتدا خود را ساخته و تربیت و اصلاح کرده باشد، تا بتواند دیگران را اصلاح کند. اگر مربّی خود را نساخته باشد، تربیت او یا بی‎فایده است و یا مضر است. دومین شرط کار تربیتی این است که مربّی خودش را در جمیع ابعاد وجودی، چه از نظر عقل و چه از نظر قلب و چه از نظر نفسانی در سه بُعد شهوت و غضب و وهم کنترل کرده باشد.

آنچه را که من در این بحث، مقدّم می‎دارم «بُعد نفسانی» است؛ یعنی مربّی باید شهوت و غضب و وهم خود را کنترل نماید. اصلاً انبیای عظام که مبعوث شدند، برای این نیامدند که انسان‎ها را به دنیا و مادّیت دعوت کنند، بلکه آنها آمدند تا جلوی این سه قوه را که در هر انسانی وجود دارد، بگیرند و الّا دعوت به دنیا و مادیت در نهاد هر انسانی هست و همه از درون خود، کششی به سوی دنیا دارند. این قوا به طور افسار گسیخته انسان را به سوی دنیا و مادّیت می‌کشاند و انبیا هم آمده‌اند تا جلوی این افسار گسیختگی را بگیرند.

کار انبیا، کنترل کردن خواسته ‏ها ست

«انبیا آمده‌اند که جلوی اطلاق دعوت نفوس به دنیا را بگیرند». این تعبیر اهل معرفت است که خواسته‎های شهوی، غضبی‎ یا وهمی انسان وقتی شیطانی‎ شود، دیگر حد و مرز ندارد.

سرآمد خواسته‏ های مادی و «نقاط ضعف انسان»

مواردی که غالباً انسان در رابطه با قوه شهوت و غضب با آنها درگیراست.

* پول و مال

مال یکی از مواردی است که انسان به مقتضای شهوت خود به دنبال آن است. انبیا نسبت به مال می‌گویند: انسان نباید مال را از هر راهی تحصیل کرده و به دست آورد، اگر چه شیطان درونی انسان و چه بسا برخی شیاطین بیرونی انسان را به این کاردعوت کنند انسان نباید از حدود الهی تجاوز کند.

جایی که انسان زمین می‏خورد!

یکی از نقاط ضعف انسان، همین مسأله مال است. در روایتی از امام صادق(علیه‎السلام) که حضرت فرمودند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُدِیرُ ابْنَ آدَمَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ» البته این روایت را به دو صورت می‎شود خواند؛ هم «یُدِیرُ» درست است و هم «یُدَبِّرُ». شیطان این طور است که قوه واهمه انسان را احاطه می‌کند و نسبت به هر چیزی، دور انسان می‎گردد؛ یعنی حواسش جمع است که در موقعیتی او را به زمین بزند. « فَإِذَا أَعْیَاهُ» وقتی خسته‎اش کرد، «جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ» مطرح شدن مسائل مالی ، به روی انسان می‎جهد و «فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ»[۱] گردنش را می‎گیرد و دیگر رهایش نمی‎کند.

* جاه و مقام

نقطه ضعف دیگری که در انسان وجود دارد، مسأله مقام، جاه و ریاست است. این نقطه ضعف در ارتباط با نیروی غضب و خشم است. علما در مباحث اخلاقی می‎گویند: لذّت جاه و مقام، لذیذتر از لذت مال است. یعنی ریاست خیلی بیشتر به انسان می‏چسبد. لذا کسانی که مبتلا به حب جاه هستند، مالشان را فدا می‎کنند تا به ریاست برسند. این مطلب جزو چیزهایی است که توضیح نمی‎خواهد و شما هم نمونه‏های زیادی از آن را دیده‏اید. برای این است که بزرگان می‎گویند: لذت ریاست، جاه و مقام، بیش از لذت مال است.

* شهوت جنسی

یک مورد دیگر که در ارتباط با نفس مطرح است، شهوت جنسی است. انبیا هم می‎گویند: نباید شهوت جنسی را از هر طریقی اشباع کنی! مرزبندی کردند که این هم نوعی مهار کردن است.

پیام انبیا «محدود کردن» است، نه نفی کلّی!

انبیا نیامدند که جلوی تحصیل مال را از هر طریقی مثل تجارت، کسب، زراعت و صناعت بگیرند، نمی‏گویند: نکاح نباشد! اینها به طور کلی مقابل این قوا و کشش‏های نفسانی نایستاده‏اند. چون این تمایلات در کانون وجود انسان هست و خداوند اینها را در وجود آدمی قرار داده است. او خیر محض است و هر چه را در عالم وجود آفریده است، جنبه خیر و صلاح دارد. ولی این هم هست که انسان از نظر طلب، بی‎نهایت را می‏خواهد و درخواستش در این موارد هیچ حد و مرزی ندارد. انبیا هم آمده‎اند جلوی این بی‎بند و باری را بگیرند.

درآمدهای نامشروع؛ ممنوع

لذا ما وقتی به معارف‎مان، چه آیات و چه روایات، مراجعه می‎کنیم می‎بینیم اوّلین مسأله‏ای که مطرح شده است، مسأله بازدارندگی است. یکی از آیات شریف قرآن که ما در فقه هم به آن تمسک می‎کنیم و در به دست آوردن احکام مربوط به معاملات نیز نقشی اساسی دارد این است: «لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُم‏»[۲] آنهایی که اهل دقت هستند اگر به آیه توجه کنند، می‏فهمند که روح این آیه، بازدارندگی است. اوّل می‏فرماید: اموال‎تان را بین خودتان به سبب باطل نخورید! حرف و پیام اوّل، «بازدارندگی» است. اوّل می‎گوید: «نخورید!»، بعد می‎گوید: «إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُم» بعد از نهی، استثنا می‎کند که اگر از راه صحیح باشد، اشکال ندارد. راه‎های باطل برای به دست آوردن مال زیاد است و نیازی به توضیح ندارد. امآ قرآن می‏فرماید فقط از راه درست کسب مال کنید. این روح دعوت قرآن در ارتباط با مال است و مطابق با همان غرضی است که انبیا برای آن آمده‏اند.

«ازدواج» برای جلوگیری از فجور و فحشاء

در باب نکاح هم می‎بینیم که روح دعوت به نکاح، برای بازدارندگی و کنترل آن است، اهل دقت اگر در باب نکاح، به آیات مراجعه کنند، خواهند دید که روح کلّی همه دستورات در رابطه با قوای جنسی، «تحدید، مرزبندی و جلوگیری از فجور و زنا» است.یعنی قرآن می‏خواهد جلوی بی‏بند و باری را بگیرد و اگر هم در جایی به نکاح دعوت می‎کند، برای این است که جلوی آن سفاح و فجور به وسیله نکاح گرفته می‌شود.

تعادل در دعوت انبیاء

اگر کسی بگوید انبیا می‎خواهند این قوا را از بین ببرند، حرفش مخالف نظام اتمّ است و اصلاً مورد قبول نیست. نه آمده‏اند انسان را به سمت نفسانیات حرکت بدهند و نه آمده‏اند ریشه تمایلات را بخشکانند. انبیا برای جلوگیری از اطلاق این مطلق‏ها آمده‏اند. اینکه ما می‎بینیم در دعوت انبیا، در رابطه با این سه قوه نفسانی، این همه دستور و فرمان وجود دارد برای این است که انسان با کنترل و تحدید این نیروها می‏تواند به سعادت برسد.

انسان می‎بیند که در دنیا از جاودانگی خبری نیست و فرو رفتن در حب مال و حب جاه و… او را از درک این مطلب باز می‎دارد. انبیا آمده‏اند تا این حس را در انسان زنده کنند و نگذارند که این دوستی‏ها و دلدادگی‏ها موجب غفلت از آن حس عمیق «میل به جاودانگی» شود.

این نشئه، جای ماندن نیست و انسان نباید آن قدر مشغول دنیا شود که از سرای جاودانگی یعنی همان آخرت، غافل شود. انبیا می‏خواهند انسان را به فکر بیاندازند که او به خودش بگوید: «من روزی می‎میرم و از این نشئه می‎روم؛ نشئه دیگری در کار است که من متعلّق به آنجا هستم».

در روایات ما مسأله هواهای نفسانی خیلی مورد توجه است. منظور از این هواها، همان خواسته‎ها است؛ خواسته‎های شهوی، غضبی و وهمی. حتی وقتی کسانی از اهل بیت سؤال می‎کنند که انسان چه موقع راحت می‎شود و راه رسیدن به راحتی چیست؟ ایشان جواب می‎دهند: زمانی که با خواسته‎های نفسانی‎اش که به طور گسترده عمل می‏کند، مخالفت کند.

راحتی در مخالفت با نفس است!

در روایتی از امام صادق(علیه‎السلام) که از مواعظ حضرت هم هست به حضرت عرض شد: « أَیْنَ طَرِیقُ الرَّاحَهِ َ؟» راه رسیدن به راحتی چیست؟ «فقال(علیه‎السلام) فِی خِلَافِ الْهَوَى» آنجایی که انسان با خواسته‎های گسترده نفسش مخالفت کند.

زمان استراحت، روز ورود به بهشت است!

« قِیلَ: فَمَتَى یَجِدُ الرَّاحَهَ؟» دوباره پرسیدند: با این وضع که همیشه باید بر خلاف خواسته‏های نفس عمل کرد و او را مدام محدود ساخت؛ پس کجا راحتی را می‏توان به دست آورد؟ «و قال(علیه‎السلام) عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّهِ»[۴] اولین روزی که انسان به سمت بهشت می‎رود. یعنی همان زندگی جاودانه‎ای را که خداوند به او وعده فرموده است. پس باید تا آخرین لحظه عمر انسان مراقب نفس بوده و خواسته‏های او را مطابق با شرع تنظیم و تحدید نماید.

*پی نوشت:

[۱]. الکافی، ج۲، ص۳۱۵

[۲]. سوره مبارکه نساء، آیه۲۹

[۳]. غررالحکم، ص۲۳۵

[۴]. بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۵۴

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *