تشخیص مصلحت نظام با الگوگیری از جنگ جهانی دوم! / چهار سؤال ساده از نظریه‌پرداز

حضرت آیت‌الله نظریه‌پردازی کرده‌اند که «کشورهای غربی پس از جنگ جهانی دوم هزینه‌های نظامی‌شان را قطع کرده و همۀ پول‌ها را وارد اقتصاد کردند و در نتیجه پیشرفت کردند.» و در ادامه نیز افاضه فرموده‌اند که «این راه باز شده‌است و در دورۀ دوم آقای روحانی (تشویق حضّار) قطعاً می‌توانیم به این هدف برسیم.»

سرویس سیاسی سادس- علیرضا ملااحمدی: با این سخنان ۴ سوال مطرح می‌شود که امید است از سوی ایشان (یا لااقل شارحان ایشان) پاسخ گیرد:

۱- اگر چنین استدلالی صحیح است، پس چرا همین کشورهای اروپایی که الگوی ایشانند، امروز جزء بیشترین هزینه‌کنندگان برای تسلیحات نظامی هستند؟! طبق آمارهای رسمی سازمان‌های بین‌المللی، در حالیکه امریکا در رتبۀ اول است و یک سوم بودجۀ نظامی کل دنیا را در اختیار دارد، ایران فقط ۱و۵۸صدم‌درصد تولید ناخالص داخلی اش را به بودجهٔ نظامی اختصاص داده است. ایران در رتبه‌بندیِ بودجۀ نظامی در ردۀ ۳۳ جهان قرار دارد و همۀ آن کشورهای الگو، در رتبه‌های بالاتر از ایران قرار دارند. پس اگر بخواهیم منطق الگوپذیری را هم رعایت کنیم، قاعدتاً باید بودجۀ نظامی را افزایش دهیم نه کاهش!…

۲- آیا شرایط «ایرانِ پس از انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس» با «اروپای پس از جنگ جهانی دوم» مشابه است که بتوانیم نتیجه‌گیری کنیم که ایران هم باید همان الگو را در کشورش پیاده کند؟! در جنگ جهانی دوم تعدادی از کشورهای شرق و غرب به طمع کشورگشایی به یکدیگر هجوم بردند و بیشترین بودجۀ خود را صرف تسلیحات و جنگ نظامی کردند و در عرض شش سال «۷۰ میلیون انسان» به کام مرگ فرستاده شدند و در نهایت کشورهای ویران‌شده‌ای باقی ماندند با اقتصادی به‌قهقرا رفته و ازهم‌گسیخته که باعث شده بود «۱۲ میلیون انسان در اثر قحطی هلاک شوند» و… اکنون در چنین شرایطی چاره چه بود؟ آیا این اروپای جنگ‌زدۀ بی‌چاره و خسته از جنگ نظامی چاره‌ای داشت جز اینکه «۲۳درصد» بودجه‌ای که صرف جنگ کرده بود را وارد اقتصاد کند؟!

حالا ایران چه؟ انقلاب اسلامی ۵۷ را پشت سر گذاشته است و همین آقایان تمدنِ متوحّش غربی دیدند که اگر دیر بجُنبند قافیه را باخته اند. پس تا ایران اسلامی جان نگرفته، باید صدایش را در نطفه خفه کنند. جنگ هشت ساله مگر نتیجهٔ حمایتهای هم‌آنان از صدام و مشارکت  مستقیم‌شان در این جنگ نبود؟ مگر نه‌اینکه از ۱۸ کشور غربی اسیر گرفتیم؟
آیا ایران انقلابی با غربِ پس از جنگ جهانی دوم در شرایط مشابه قرار دارند و به یک مقدار مورد تهدید نظامی هستند که آن الگو را اینجا پیاده کنیم؟!

۳- اصلاً برفرض محال که چنین استدلالی صحیح بود و چنین الگویی پیاده شد؛ حضرت استاد از ثمرات این راهبرد برایمان بگویند؛ با اضافه شدنِ آن ۱/۵درصد تولید ناخالص داخلی، قرار است چه جهشی در اقتصاد ایران رخ دهد که با آن ۹۸/۵درصد باقیمانده رخ نداده است؟!! دولت فخیمه با این ۹۸/۵ درصد چه گلی به سر ملت زده است که با آن ۱/۵درصد باقیمانده قرار است کشور گلستان شود؟! طبق کدام نظریۀ اقتصادی چنین سیاستی می‌تواند برای اقتصاد کشور تأثیر چشمگیر داشته باشد؟!

۴- بازهم برفرض محال با چنین راهبردی اقتصاد کشور رشد کند؛ فرض کنیم دولت هزینه‌های نظامی را به حداقل رساند و قدرت نظامی و در نتیجه قدرت «بازدارندگی» ج.ا.ایران کاهش یافته و ضعیف شد. حال «براساس مصالح نظام» برایمان شرح دهند که «چه چیزی را از دست داده‌ایم و چه چیزی نصیب‌مان شده است؟!» با پیشرفت اقتصادی، آیا تهدیدهای خارجی کمتر شده اند؟! آیا همان کشورهای الگو مجدداً فرصت را غنیمت نمی‌شمرند تا یک جنگ تمام‌عیار نظامی دیگر را علیه ایران اسلامی آغاز کنند؟! طی این ۱۰-۲۰ سال اخیر، جز قدرت بازدارندگیِ نظامیِ ایران، چه چیزی مانع تهاجم نظامیِ کشورهای عضو ناتو به ایران بوده است؟! (نفرمایید طی این سال‌ها تهدید نظامی جدی‌ای نداشتیم که به سلامت عقل مبارک شک میکنیم)

اصلاً چرا راه دور برویم؟ اگر ایران چنین قدرت بازدارندگی نداشت، امروز چقدر از اراضی کشورمان درگیر نبرد نظامی با داعش بود یا چند نفر از دختران هموطن‌مان مشغول جهادِ اجباریِ نکاح و یا درحال فروخته شدن در بازارهای کنیز‌فروشی بودند یا بدنِ بی‌سر چند تن از جوانانمان قرار بود به خانواده‌هایشان باز گردد؟!

 

 

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *