آخوندی مقصر نیست

پایگاه خبری سادس- عباس بخشی: اولین اثر وضعی انقلاب اسلامی را می توان در شکل گیری رویش های جدید در بخش حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی برآورد کرد. رجایی، باهنر، دیالمه، زین الدین، حسن باقری، مهدی باکری و غیره از نسل جوانی بودن که چرخش حاکمیت پس از انقلاب اسلامی آن ها را به اریکه قدرت رساند.تبدیل شدن این افراد به عنوان الگو نسل جوان در چهار دهه انقلاب اسلامی الهام بخش بسیاری از حرکت های نوآورانه با خاستگاه انقلاب اسلامی بوده است.

اما هرچقدر در الگوسازی مدیریتی موفق بودیم در برخی از کادر سازی ها عقب گرد وحشتناکی داشتیم.یکی از مدیران جوان نسل اول انقلاب که با رابطه هزار فامیل پله های ترقی در جمهوری اسلامی را در نوردید عباس آخوندی است. این جوان نسل اول انقلاب مدعی است که در 21 سالگی از بنیانگذاران جهاد سازندگی بوده است و حرکت در پیچ های قدرت را از همان روزهای اول اقلاب آغاز کرده است. آخوندی اولین مسئولیت خطیر سیاسی خود را در 25 سالگی در زمان وزارت کشور باجناق کبیرش آقای ناطق نوری کسب کرده است پست معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور در کنار کلی مسئولیت های انتصابی مربوط به این پست جایگاه ویژه ای را برای وی فراهم کرد. آخوندی بعد از ترک این مسئولیت سیاسی بر مسند رئیس بنیاد مسکن انقلاب اسلامی نشست. او در این مدت فراغ بال داشت تا با پشتوانه تحصیلات در رشته اقتصاد سیاسی در کشور انگلستان آنچه آموخته بود و در تضاد با اندیشه های انقلاب اسلامی است با خود تکرار کند.

نگاه از موضع بالا دستی به مردم و نوشخوار کردن اصلاحات سیاسی لیبرال مسلک تمامی داشته های آقای نئو لیبرالسم بود.وی به عنوان وزیر مسکن و شهرسازی دولت به اصطلاح تکنوکرات مرحوم هاشمی در شرایطی خود را در جرگه کارگزاران سازندگی می دید که هر روز مانند همسلکان جدیدش از اندیشه های اسلامی فاصله و تحت تاثیر آموزش های آکادمیک غربی لیبرال تر از گذشته می شد.

او در دومین دوره صدارت وزارتش این بار به عنوان وزیر راه و شهر سازی هر آنچه که در چنته داشت رو کرد تا با تکیه به پشتوانه های سیاسی خود از جمله پدرزن پرنفوذش رسولی محلاتی و باجناق های با ارتباطش ناطق نوری و شهیدی محلاتی و حمایت های بی چون و چرا تئورسین “تکرار می کنم” هر آنچه از خود کامگی ومردم ستیزی در یک مقام عالی رتبه باید وجود داشته باشد در خودنمایان کرد که انتهای قصه پرغصه اش برای مردم حرکت فرار به جلو و متهم کردن دیگران در منافات با اندیشه های خود ساخته اش بود.

آخوندی به عنوان برآیند و معرف مدیریت جریان خودباخته اشراف گرا در جمهوری اسلامی است کسی که به پشتوانه روابط خانوادگی به قدرت سیاسی رسید و بعد از آن با مال اندوزی فراوان وژست گرفتن با نقاب لیبرالی با ادعای تکنوکراتی هر آنچه جمهوری اسلامی در معرفی نسل مدیران انقلابی بافته بود به نخ نازکی تبدیل کرد. واقعا اگر انقلاب سال 1357 با ساختار اسلامی در کشور ما شکل نمی گرفت امثال آقای آخوندی هم اکنون چه جایگاه، مقام و منزلتی داشتند که در این شرایط زمانی با نگاه عاقل اندر صفیه خود را نماد اندیشه لیبرالی می دانند که با گذشته پر راز و رمز آن ها منافات دارد.

دقیقا این اندیشه به اصطلاح آزادگرایانه در منافات با هرگونه کار جهادی است که آقای آخوندی مدعی بنیان گذاری یکی از این نهادها به عنوان جهاد سازندگی و ریاست بر نهاد انقلابی دیگر مانند بنیاد مسکن انقلاب اسلامی است. حالا که وی در دادگاه افکار عمومی بعد از رفتارهای شاذ در دوره 5 ساله وزارتش با مردم و اصحاب رسانه مردود شده است. به جای پاسخگویی به کارنامه تاریک خود در وزارت خانه مطبوعش دولت وابسته به کارگزاران را با وقحات تمام متهم به عدم توجه به نئو لیبرالیسم می کند به عنوان گزینه شهرداری تهران مطرح و معرفی می شود تا اگر بتواند با لابی و اهرم فشار بر صندلی اصلی ساختمان بهشت تکیه بزند. بلی در این راه اخوندی مقصر نیست تئورسین “تکرار می کنم” در قحط الرجال اصلاح طلبان دست به دامان کسی شده بود که برای نسل سوم و چهارم انقلاب نماد خود پرستی و خودشیفتگی است حالا که سایه شوم آخوندی از سر مردم تهران رخت بربست ویک شبه لیرالیسم دیگر با ادعای پراگاماتیسم گونه اش شهردار تهران شد؛ باید گفت در معامله های عظیم قدرت وثروت برای دست یابی به اریکه های قدرت این مردم هستند همانند نظام کاپیتالیستی که ماحصل اندیشه های لیبرالیسمی در زیر چرخ های قدرت له می شوند و هیچ گاه آب در دل صاحب منصبان تکان نمی خورد.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *