مریم هایی که در نظام آموزشی ما جایی ندارند

سرویس اجتماعی سادس- دکتر یحیی تابش ، استاد دانشگاه: بنده به عنوان یک دانشگاهی که هر روز باید با تعداد مقالات خود حضورش را در دانشگاه ثابت کند، رفتم و سری به پروفایل حرفه‌ای خانم میرزاخانی زدم. در سایت webofknowledge (جایی که در آن مقالات آی اس آی فهرست می‌شوند) اگر فقط نام Mirzakhani M را جستجو کنید ۲۰ مورد می‌یابید.

با چک کردن عنوان مقالات به زودی در می‌یابید که اینها بیش از دو نفرند. یکی محمود است که مقالات فیزیک دارد و دیگری مریم. به ناچار جستجو را فقط با نام Mirzakhani Maryam ادامه می‌دهم. با کمال تعجب فقط ۱۰ مقاله بیشتر دیده نمی‌شد.

از این ده مقاله ۵ مقاله قبل از پروفسوری ایشان تا سال ۲۰۰۸ است و ۵ مقاله هم در ۹ سالی است که به درجه استادی رسیده است. البته خانم میرزاخانی مقالاتی هم در مجلات غیر آی اس آی دارد. چون در سیستم خودمان به چنین مقالاتی بهای چندانی داده نمی‌شود به آن نپرداختم. نام او حتی در لیست دانشمندان آی اس آی هم نیست. سپس گزارش ارجاع ((citation report را انتخاب می‌کنم، با کمال تعجب پروفایلی را که می‌بینم در حد یک استادیار معمولی در دانشگاه‌های ایران است. حتی دانشجویان بسیاری هم در ایران هستند که خیلی بالاتر از مریم میرزاخانی هستند.

اینجاست که شک می‌کنم. نکند توطئه‌ای در کار است که این دخترک جوان با این تعداد کم مقاله را چنان جایزه مهمی داده‌اند و در استنفورد استخدامش کرده‌اند؟ چگونه شده است که دانش آموخته هاروارد که در ۳۱ سالگی به بالاترین درجه دانشگاهی در معتبرترین دانشگاه جهان رسیده فقط با ۵ مقاله آی اس آی استاد تمام شده است؟ با این تعداد اندک مقاله و ارجاع می‌گویند یک نابغه ریاضی؟ چه اتفاقی افتاده است؟ حتما اشکالی در کار است.

تردید ندارم اگر خانم میرزاخانی با این تعداد مقاله به دانشگاه‌های معتبر خودمان می‌آمد، اول معلوم نبود که با استخدامش موافقت کنند. اگر هم با پیگیری و سفارش هم استخدامش می‌کردند باید در همان سال‌های اول حجم بالایی از تدریس را پر می‌کرد و برای گذراندن از مرحله پیمانی به رسمی آزمایشی هر بار حداقل دو مقاله می‌داد. کل پولی هم که به او در این چند سال تا مرحله دانشیاری می‌دادند شاید در بهترین حالت از ۱۰ میلیون تومان تجاوز نمی‌کرد و با آن می‌توانست شاید یک کامپیوتر بخرد و در یک کنفرانس شرکت کند.

بعد باز اگر شانس یاریش می‌کرد و به اندازه کافی اخلاقش خوب بود و مدیر و دانشجویی هم از او آزرده نمی‌شد در بهترین حالت در ۴۰ سالگی با این تعداد مقاله شاید می‌توانست یک دانشیار شود و اگر مشکل گزینشی نداشت استخدام رسمی شود.

اینها را برای این ننوشتم که در رزومه مریم میرزاخانی شک کنید. من نیک می‌دانم آنهایی که به او جایزه فیلدز داده‌اند بسیار سخت گیرند و خود را بد نام نمی‌کنند. رشته من ریاضی نیست و اصلا سر در نمی‌آورم که او چه گفته است. اینها را گفتم تا تلنگری بشود به مسئولین وزارت علوم و دانشگاه‌های خودمان.

بساطی داریم در ایران: برای ارزیابی آثار علمی اتفاقا با کمک علم اعداد چنان شما را درگیر می‌کنند و اگر بخواهند به شما پژوهانه‌ای، جایزه‌ای بدهند، شما راهی ندارید جز تا می‌توانی به هر روش راست و غلطی تعداد مقالات را بالا ببری.

نتیجه این می‌شود که استاد نمونه کشوری کسی انتخاب می‌شود که در رشته گیاهشناسی اسنفاجی را پیدا می‌کند و مدعی است کشف جدیدی کرده است و مقاله می‌نویسد! کسی در آن کمیته انتخاب برگزیدگان استادان نمونه کشوری نیست سری به مقالات ایشان بیاندازد که اینها به کار علم نمی‌آید و این بنده خدا بهتر است برود در جایی که استعدادش را دارد زندگی بگذارند.

وزارت علوم و دانشگاه‌های ما نیاز جدی به بازنگری دارند، در همه چیز، در هیئت‌های ممیزه (بخصوص)، در انتخاب مدیران، در نوشتن آیین‌نامه‌ها و در گزینش دانشجویان و اعضای هیئت علمی. نمی‌گویم انقلاب کنید، نمی‌گویم همه چیز را دور بریزید.

فقط می‌گویم در نظام شما مریم‌ها جایی ندارند. چه بسیارند مریم‌هایی که بلد نیستند مقاله سازی کنند و در زیر چرخ بروکراسی دانشگاهی ایران له می‌شوند. آنها به گوشه‌ای کز می‌کنند، اشک می‌ریزند و حتی ممکن است بمیرند و کسی هم نیست برایشان اشک بریزد. خوش شانس هایشان هم می‌روند تا افتخار مراکز علمی غربی‌ها شوند.

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *