قتل «آتنا» از زاویه ای دیگر


بررسی ماجرای قتل آتنا، ستایش و بسیاری دیگر از پرونده‌های مشابه کودک‌آزاری و تجاوز نشان می‌دهد که عاملان این جنایات در برخی ابعاد شخصیتی مشابه هستند، موضوعی که در یاداشتی با عنوان "قتل «آتنا» از زاویه ای دیگر" به آن پرداخته شده است.

به گزارش سادس، در این یادداشت آمده است: «سال 1383 تجاوز و قتل بیش از ۱۷ کودک و ۳ بزرگسال در اطراف تهران، به عنوان بزرگ‌ترین پرونده جنایی 71 سال اخیر در ایران شناخته شد و بشدت افکار عمومی را در این کشور تحت تأثیر قرار داد. مجرم این پرونده “محمد بسیجه” معروف به «بیجه» فردی آرام و به گفته قاضی یاورزاده فردی بسیار باهوش بود.

همان زمان این قاضی باسابقه پرونده های کیفری تاکید داشت باید عوامل سوق دهنده او به ارتکاب چنین جنایاتی مورد بررسی قرار گیرد. بیجه مادرزاد قاتل به دنیا نیامده بود و باید بررسی کرد چه عواملی از او چنین آدمی ساخت که می گفت اگر من آن قدر عمر می کردم و بازداشت نمی شدم مطمئن باشید که تمام بچه های فقیر دنیا را می‌کشتم.

به گفته قاضی پرونده زمانی که از بیجه سؤال  شده بود چرا این قتل ها را مرتکب شده است؟، او پاسخ داده من نمی خواستم زمانی که این بچه ها بزرگ می شوند، مانند من انسان های بدبختی باشند و من به آنها کمک می کردم تا رنج کمتری را متحمل شوند.

آن زمان افکار عمومی جامعه به قدری ملتهب بود که کسی کمی عقب تر و حتی جلوتر ماجرا را ندید و همه اعدام بیجه را پایان ماجرا می دانستند و این در حالی است که اگر بعد از آن حادثه ناگوار بررسی های همه جانبه که بیانگر علل رسیدن فردی به این نقطه از زندگی اش می شود، صورت گرفته بود امروز بازهم شوکه از قتل آتنا نبودیم.

در بررسی زندگی و شخصیت بیجه و اسماعیل (قاتل آتنا)، هر دو برخی ویژگی های مشترک دارند که نباید به سادگی از آنها عبور کرد.

طبق گفته قاضی پرونده بیجه فردی باهوش و در کار خود خبره ترین بوده است.  یاورزاده با یادآوری اینکه او از لحاظ فکری از بسیاری از اطرافیانش برتری داشت و در بسیاری از موارد بهترین در کار خود بود، خاطرنشان می کند: بیجه بهترین خشت زن، آبکار و پرداختکار در بین هم گروهان و همکاران خود بود. او تنها کسی بود که در محیط کوره پزخانه ها که همه معتاد هستند، حتی سیگار هم نمی کشید. بیجه ورزش می کرد و اگر پولی به دست می آورد سعی می کرد شیر مصرف کند، چنین کسی که تا این حد مراقب سلامت خود بود، چگونه است که به چنین جایی می رسد؟. 

درباره اسماعیل قاتل پرونده آتنا نیز همسایگان و کسانی که با او آشنایی داشتند می گویند او بچگی آرامی داشته و زیاد با کسی حرف نمی‌زده است، خیلی زود درسش را ول کرده و به کار رنگرزی مشغول شده و در کار خودش خیلی حرفه‌ای بوده است.

حتی در پرونده خفاش شب هم این آرامش و هوش که باعث گریختن چندین باره او از چنگ قانون شده بود را مشاهده کردیم.

وجه شباهت دیگر این افراد دستگیری آنها قبل از گستردگی جنایاتشان و سپس آزادی آنها بوده است. آنها مصداق بارز اینکه قاتل به صحنه جنایت بازمی گردد، بودند و درباره بیجه و اسماعیل بروز و ظهور پررنگ تری داشته است.

قاتل آتنا مدام خود را پیگیر برای یافتن دختربچه نشان می داده و بیجه نیز در اکثر صحنه های کشف جرم و اجساد کودکان حاضر می شده است. شاید این نکته نشانگر این باشد که دستگاه های مربوطه باید متهمانی که اتهامشان اعمال منافی عفت عمومی است را با دقت بیشتری بررسی کنند تا او بعدها در جامعه رها و آزاد به جنایاتش ادامه ندهد.

این تشابهات و بازگشت به زندگی این مجرمان حکایت از خشونتی فروخفته در آنها دارد.

این روزها با هر کسی صحبت کنید وقتی داستان آتنا را می شوند بعد از بد و بیراه گفتن به قاتل، حتما می گوید مردک مریض بوده. این واقعیتی است که نباید از آن به سادگی گذشت.

ما باید برای جلوگیری از افزایش تعداد چنین بیمارانی تلاش کنیم. این رخداد قطعا به علت رسانه ای شدن در اذهان عمومی بازتاب داشته است و چه بسا باشند پرونده ها و افراد آزار دیده ای که یا رسانه‌ای نشده‌اند یا اساسا به علت ترس از آبرو، پایشان به کلانتری هم باز نشده است.

ما به بازنگری جدی در برخی رفتارها و فرهنگ‌های خود نیاز داریم.

ما باید ابتدا باعث تولید موجودات خطرناک و خشن در جامعه نباشیم. رفتارهای ما در خانواده یا جامعه نباید منجر به ایجاد حس انتقام در افراد شود. نباید آنها را وادار به کینه توزی کند تا جایی که تبدیل به بیماری غیرقابل کنترل شوند. پس لازم است درباره رفتارهای خودمان تامل کنیم.

ما باید به کودکانمان نحوه تعامل با غریبه ها را آموزش دهیم و آنها را نسبت به خطراتی که ممکن است آنها را تهدید کند، آگاه کنیم. در واقع ما باید سطح آگاهی عمومی جامعه را بالا ببریم.

قتل هایی با این کیفیت تک عاملی نیستند و نمی توان «شهوت»، «فقر» یا «تنهایی» را تنها علل وقوع آنها دانست. معمولا و براساس مشاهده پرونده های چنین جنایاتی، مرتکبان بر اساس سلسله عوامل مرتکب جرم شده اند که در تمام آنها «تحقیرشدگی» و «نابود شدن عزت نفس» شاه کلید ارتکاب جرم بوده است. باید دید ما تا چه میزان عوامل تحقیرشدن و نابودی عزت نفس اطرافیانمان را فراهم کرده ایم.

اساسا در وقوع جرایم تنها نباید فرد را بررسی کرد بلکه زمینه هایی که باعث تربیت چنین فردی شده است را نیز باید مورد توجه قرار داد والا ما روز به روز شاهد وقوع اتفاقات ناگواری از این دست خواهیم بود چراکه تلاشی برای بررسی و پیشگیری ریشه ای مسائل نکرده ایم.

این روزها جامعه در التهاب پرونده آتنای عزیز است و افکار و احساسات عمومی از این رخداد جریحه دار است. برای تکرار نشدن آن باید کمی فراتر رفت و از بالا به موضوع نگریست وبرای رفع عوامل وقوع جرم راهکار اندیشید.

همواره گفته می شود پیشگیری مقدم بر درمان است، اما ما نه به پیشگیری و نه به درمان توجهی نمی کنیم و بعد از فوت بیمار، تنها عزاداران خوبی هستیم.

بیاییم از امروز برای ارتقاء سطح آگاهی عمومی، کاهش خشونت، کاهش تحقیر دیگران، کمک به افزایش عزت نفس یکدیگر قدم های جدی برداریم و خودمان به فکر خودمان باشیم و به یکدیگر رحم کنیم.

یادداشت از معصومه نصیری، سردبیر سادس

انتهای پیام

دسته‌بندی نشده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *